به نقل از صدانیوز ،مسلمانان از اواخر قرن اول هجری میآموزند کتابچههایی تحت عنوان «جزء» که شامل احادیث میشود تهیه کنند. در قرن دوم این کتابچهها بزرگتر شدند و علاوه بر احادیث، رویدادهای تاریخی نیز به همین طریق جمعآوری میشدند. اسکلت تاریخ صدر اسلام که در قالب همین کتابچهها گذاشته شده است، توسط تابعین دوم […]
به نقل از صدانیوز ،مسلمانان از اواخر قرن اول هجری میآموزند کتابچههایی تحت عنوان «جزء» که شامل احادیث میشود تهیه کنند. در قرن دوم این کتابچهها بزرگتر شدند و علاوه بر احادیث، رویدادهای تاریخی نیز به همین طریق جمعآوری میشدند. اسکلت تاریخ صدر اسلام که در قالب همین کتابچهها گذاشته شده است، توسط تابعین دوم و سوم بنا شد. هر یک از این افراد تاریخ را براساس تعلقات فرهنگی و جغرافیایی خود روایتی کردهاند.
زمانی که شما کتابی از ابن اسحاق که در سال ۱۵۰ قمری تهیه و تنظیم شده است میخوانید، هر بخش از آن با سبک متفاوتی نگارش شده است و نشان میدهد هر بخش توسط چه کسی و با چه پیشینه تاریخی و خانوادگیای روایت شده است. مثلا بخش زیادی از اخبار و اطلاعات نبوی توسط خانواده عایشه که به زبیر نزدیک بودند، روایت شده است که آنها ابوبکر و عمر را تقدیس میکردند اما با بنیامیه و علویان رابطه خوبی نداشتند.
روایت ابومخنف از عاشورا از روایتهای تاریخی از صدر اسلام است. اینکه چه کسی کتاب را نگارش کرده اهمیت چندانی ندارد، اینکه راوی آن اخبار کیست، نشاندهنده جهتگیری کتاب نسبت به آن واقعه است. به همین طریق زمانی که در متنی به تاریخ طبری ارجاع داده میشود، ارجاع چندان اهمیت ندارد؛ آنچه اهمیت دارد این است که تاریخ طبری آن را از کدام راوی نقل کرده است. بنابراین تاریخ طبری ملغمهای از روایات مختلف است.
یکی از اولین تقریرها از حوادث عاشورا توسط حصین بن عبدالرحمان از عاشورا است. این فرد سنی مذهب، اما دوستدار اهل بیت است که ۷۰ سال بعد از عاشورا درگذشته و نکات متفاوتی با روایتهای رایج در عصر ما بیان میکند. یک راوی معمولا یک مورخ و علاقهمند به تاریخ اسلام است، اما ما عمدتا این شخص را تنها یک محدث میدانیم. روایتهایی که او نقل کرده است، در کتب دیگر نقل شده است اما ما کتاب اصلی که او نگاشته است را در اختیار نداریم بنابراین میتوان نتیجه گرفت دقت آثار تاریخی از این دست که در صدر اسلام تالیف شده است، بالاست.
انگیزه تاریخنویسی قوی در صدر اسلام وجود داشته است. ما نمیدانیم این حس از کجا آمده؟ ممکن است مربوط به دوران جاهلیت یا تحتتاثیر اقوام دیگر باشد. مثلا در روایاتی که از عاشورا وجود دارد، جزییات به دقت ذکر شده است. گاهی این پرسش ایجاد میشود که چگونه میتوان به این روایات اطمینان کرد؟ توجه به سبک تاریخنویسی آن دوره و چگونگی تبدیل روایات شفاهی به مکتوب نشاندهنده دقت آن آثار است؛ این موضوعی است که امروزه ما در آن ضعف داریم، اما آن زمان به دلایلی نامعلوم قدرتمند بوده است؛ البته در آن روایات هم ایراداتی، از جمله در زمینه ذکر نام اشخاص و تعدد برخی از اسامی وجود داشته است که علم رجال بخش عمدهای از آن را رفع کرده است.
در روایت حصین بن عبدالرحمان از عاشورا آمده است، مردم کوفه به امام حسین (ع) نامه نوشتند که ۱۰۰ هزار شمشیر پشت اوست. در حالی که ما در روایت دیگر خوانده بودیم ۴۰ هزار نفر؛ ممکن است فردی نامه را نوشته باشد و به اشتباه عدد ۱۰۰هزار را عنوان کرده باشد. یا در روایت ماجرای طفلان مسلم به تبلیغاتی که مسلم در کوفه انجام داد اشارهای نمیشود. گفته شده است، بعد از کشته شدن هانی به دست ابن زیاد و دستگیری و کشته شدن همراهان مسلم، او به خانهای از قبیله کنده میگریزد. در این روایت به ماجرای پسری که اطلاع میدهد مادرش به مسلم پناه داده است، اشارهای نشده است؛ بلکه آمده فردی در گوش محمد بن اشعث بن قیس گفته فردی به مسلم پناه داده است. زمانی که اشعث به خانه این زن میرود، زنی را میبیند که آتش روشن کرده و در حال شستن خونهای مسلم است؛ به او گفته شده بلند شو تا پیش امیر برویم. او میگوید آیا بخشیده میشوم که به او میگویند اختیاری نداریم؛ به این ترتیب تنها جایی که به مادر مسلم اشاره شده است همین منبع است. در این روایت آمده است زمانی که امام حسین (ع) آمد، از اتفاقات بیاطلاع بود. اعراب را در بیابان دید و پرسید چه شده؟ آنها پاسخ دادند، نمیدانیم اما از ما خواستهاند در محل طایفهمان بمانیم.
حصین بن عبدالرحمان روایاتی را درباره عاشورا نقل میکند که دیگران نقل نکردهاند و در متون دیگر هم به نقل از او آمده است. مثلا نقل شده عدهای از پیران کوفه بر تلی ایستاده بودند، گریه میکردند و از خداوند میخواستند که خدایا حسین(ع) را کمکش کن. یا در بخش دیگری آمده عمربن سعد در حال شنا در آب بود که فردی از ابن زیاد برای او پیغام آورد که اگر با حسین نمیجنگی، فرد دیگری جایگزین تو برای جنگ با او کنم؛ اینجا عمر بن سعد سوار بر اسب میشود و در پی آن امام شهید میشود. در این روایت، بر پست فطرتی ابن زیاد تاکید شده است. گفته شده یزید، ابن زیاد را به دلیل جنگ و به شهادت رساندن امام، مورد شماتت قرار داده است. چراکه معتقد بوده است بدون و جنگ و خونریزی نیز میتوانست با امام به توافق برسد؛ البته به نظر میرسد راوی در اینجا سادهدلی کرده است، زیرا یزید میتوانست پیش از حادثه کربلا ابن زیاد را برکنار کند، اما چنین نکرد. خلاصه آنکه ما چندین بخش از حادثه کربلا را مدیون این محدث غیرشیعی یعنی حصین بن عبدالرحمان هستیم که روایتش مرجع بسیاری از متون تاریخی دیگر است.