آموزه هاي قرآنی برای چالش هاي جهان معاصر

به تحلیل آیت الله خلیل منصوری

قرآن دستور و قانون اساسي زندگي سعادت مند انساني است كه همه چيز آن از مقام وحي است و خداوند به عنوان آفريدگار و پروردگار آن را براي رسيدن انسان به كمال مطلق و بروز توانايي هاي ذاتي و طبيعي اش فرو فرستاده است. قانوني كه راهنماي عمل و دستور هدايت مطلق بدون هيچ شبهه و ترديدي است. نه باطل در آن را يافته و نه گرد و غبار شك و ترديد بر دامنش مي نشيند.

به گزارش نباءخبر، به تحلیل آیت الله خلیل منصوری،شايد آن چه به عنوان وظيفه اي شرعي و عقلي برهمگان ضروري و واجب باشد، بهره گيري از آموزه هاي ديني در زندگي است. دين راهنماي زندگي است و نمي توان اين را باور داشت ولي در مهندسي زندگي آن را به كار نگرفت. باور به چيزي در همه ابعاد زندگي مي بايست خود را نشان دهد. اگر پذيرفته ايم كه زندگي بهتر و سعادتمندانه با عمل به باورهاي ديني مي توان داشت ، مي بايست آن را در عمل نشان دهيم و در برنامه ريزي به كار گرفت.

بر اين باوريم كه قرآن دستور و قانون اساسي زندگي سعادت مند انساني است كه همه چيز آن از مقام وحي است و خداوند به عنوان آفريدگار و پروردگار آن را براي رسيدن انسان به كمال مطلق و بروز توانايي هاي ذاتي و طبيعي اش فرو فرستاده است. قانوني كه راهنماي عمل و دستور هدايت مطلق بدون هيچ شبهه و ترديدي است. نه باطل در آن را يافته و نه گرد و غبار شك و ترديد بر دامنش مي نشيند. دستورها و آموزه هاي آن فرا زماني و بيرون از تاريخ و لحظه است و چون ثابتات ابدي است و هيچ گونه تغيير و تحولي آن را از تازگي نمي اندازد. چون خداوند فطرت ساز آن را فرو فرستاده با فطرت و غرايز انساني هماهنگ است و از دايره سازواري بيرون نمي رود.

از سوي بر اين باوريم كه اين برنامه از سوي كساني پيش از اين به مورد به اجرا گذاشته شده است ؛ كساني كه به عنوان نمونه هاي عيني و سرمشق هاي عملي در زندگي انساني در شرايطي سخت تر و دشوارتر توانسته اند ، با به كار گيري آن به هدف سعادتي خود و حتي جامعه خويش دست يابند. كساني كه قرآن از آنان به اسوه هاي حسنه و الگوهاي عيني در حوزه هاي معرفت و عمل ياد مي كند. كساني كه توانستند در شرايطي بس دشوارتر و سخت تر از شرايط همه كساني كه پس از ايشان آمده و مي آيند ، با عمل به آموزه هاي قرآني و ديني راه روشني را در پيش روي خويش ترسيم كنند و تصويري زيبا از رسيدن انسان به كمال مطلق را بر پيشاني تاريخ و تارك هستي حك كنند. كساني كه خداوند به ايشان بر همه آفريده هاي هستي فخر و مباهات فروخت و نداي “تبارك الله احسن الخالقين” بر گوش هستي و فلك خواند. كساني كه از دامن خاك به افلاك فراتر رفته و با آن كه همواره اين نكته را گوشزد همگان مي كردند : “انا بشر مثلكم” ؛ من هم بشري همانند شمايم ، به جايي مي رسد كه “قاب قوسين او ادني” اش خوانده اند . مقامي كه حتي فرشتگان گرامي خداوندي را نيز بدان مقام راهي نيست. آنان به مقامي رسيده اند كه همه آفرينش و موجودات هستي مي بايست از دروازه “الي ربك الرجعي” ، به سوي ” الي ربك المنتهي” او حركت كنند تا شايد به مقام ربوبيت و عبوديت محض در آيند. از اين روست كه راه ايشان صراط مستقيمي است كه هم نعمت و سعادت دنيا با آن همراه است و هم رهايي از خشم و غضب خداوندي در آن مي باشد؛ و هم راهي به دور از هر گمراهي و ضلالتي در آن است. اين گونه است كه اگر كسي بخواهد به جايي برسد مي بايست از ايشان در همه امور ريز و درشت زندگي فردي و جمعي خود پيروي كند تا ازعنايات و توفيقات الهي بهره مند گردد؛ چنان كه خداوند در قرآن در اين باره از زبان پيامبرش مي فرمايد: اگر مي خواهيد محبوب و دوستدار خدا شويد از من پيروي كنيد.

حال سخن اين است كه اگر همه اين ها و يا بيش از اين ها را باور داريم، چرا در مهندسي و برنامه ريزي هاي زندگي خود از آن ها بهره نمي گيريم ؟

به نظر مي رسد كه پس از سال ها تلاش و كوشش دانشمندان و دلسوزان ، آن اندازه آموخته ايم كه از دوره گردآوري و تدوين گذشته و پا به مقام تحليل داده ها و آموزه هاي ديني با شرايط زيستي خودمان گذاشته باشيم. اكنون زمان آن است كه آن چه را آموخته ايم به كار بريم و به آن چه ايمان داريم عمل نماييم.

اگر باور داريم كه انسان ها با همه تنوعات فكري و زيستي و فرهنگي و اختلافات سليقه اي ، در مجموع آموزه هاي ديني ما جايي براي خود دارند ؛ و اين كه هر يك از آيات الهي قرآن، بيانگر نوعي از زندگي انساني و شرايط خاصي است كه انسان در طول يك زندگي و يا دوره اي از زندگي با آن رو به رو مي شود ، و يا زندگي امامان در دوره دويست و پنجاه ساله خود، درس عملي زندگي و سرمشق هاي عيني هدايت و بهره گيري از آموزه هاي قرآني براي شرايط متغير است، پس چرا از اين همه درس هاي تلنبار شده تاريخي براي بهسازي زندگي و شرايط فردي و اجتماعي خود بهره نمي گيريم؟

اگر به تعبير عارفان هر انساني “علي قلب” يكي از پيامبران بزرگ الهي است و هر يك از داستان هاي زندگي پيامبران در قرآن بيانگر حالات و يا شرايط فردي و جمعي ماست ، چرا از آن در آموزش و تربيت و يا سياست بهره نمي گيريم؟ پرسش ما اين است كه مثلا تاكنون تا چه اندازه از داستان مومن آل فرعون در برنامه ريزي اجتماعي خود بهره گرفته ايم ؟ آيا زمان آن نرسيده است كه ما هم مومني از آل علي(ع) ( يعني با عقايد و باورهاي شيعي ) در دربار فرعونيان زمان يعني در كاخ سياه واشنگتن داشته باشيم تا در شرايط بحراني اعمال نفوذ كند؟ آيا نبايد همانند روش خداوند از همان قوم و اهل و زبان و فرهنگ براي مقاصد خود كمك بگيريم ؟ تاكنون چند حبيب نجار انطاكي كه در داستان سوره يس آمده است پرورش داده ايم تا در برنامه ها و رسالت خود از آنان بهره جوييم ؟ آيا زمان آن نرسيده است كه ما نيز همانند امام موسي الكاظم (ع) در عصر عباسي افراد و مهره هاي دردربارها و دولت هاي وقت وارد سازيم ؟ يا افرادي را به عنوان وكيلان به سراسر جهان اعزام كنيم ؟ آيا باور نداريم كه هنوز وقت تقيه به يك معنايي هنوز باقي است و بايد از آن دستور مهم و كليدي بهره جست؟ چه لزومي دارد كه هنوز همه اسرار و رازها را آشكار سازيم ؟ چرا بگذاريم شيعيان و پيروان صديق امير مومنان و اولاد معصوم ايشان (ع) چنين كشته و قتل عام و به سخني نسل كشي شوند؟ آيا نمي توان بسياري از اسرار را همانند عمار ياسر بر زبان نراند؟ مگر وضعيت ما بدتر از عمار ياسر است كه حتي حق را به زبان به جهت اكراه و اجبار و فشار انكار كرد و در زبان آن را دگرگونه ساخت با آن كه ” قلبه مطمئن بالايمان” بود؟ ( نحل آيه 106) آيا ما نمي توانيم در شرايط مشابه دست كم اسرار را به زبان نياوريم ؟ زماني كه به جرم ناداشته اي اين چنين نسل كشي مي كنند؟ مگر اين آموزه قرآني براي داستان گويي نازل شده است و يا آن كه مي بايست به عنوان دستور و آموزه اي مهم در زندگي و برنامه ريزي از آن بهره جست؟

آيا زمان آن نرسيده است كه از روش هاي پيامبران و آموزه هاي قرآني و رفتار و عملكرد امامان (ع) در شرايط متغير استفاده كنيم و با چالش هاي جهان معاصر در عين واقع بيني و حفظ آرمان ها و حقايق و ارزش هاي برخورد هاي منطقي و ديني داشته باشيم؟

ما تا چه اندازه به اصول رفتاري امامان (ع) و آموزه هاي پيامبران (ع) باور داريم و آنان را سرمشق عمل فردي و اجتماعي و سياسي خود قرار مي دهيم؟

به نظر مي رسد كه در مهندسي تمدني خود مي بايست به اين نكته توجه داشته باشيم كه همه رفتارها و اعمال و گفتار ( فعل و قول و تقرير) امامان ما حجت بر ماست و مي بايست از آن ها در زندگي خود به عنوان نمونه هاي عملي و عيني استفاده كنيم ؛ زيرا هر يك از فعل و قول و تقرير آنان با توجه به شرايط متغير زمان با حفظ اصول ارزشي و آرمان هاي ديني صورت گرفته است. بنابراين بياييم دوباره به خود و شرايط و مقتضيات عصري بنگريم و با واقع بيني از دستورها و آموزه هاي ديني و رفتار هاي عملي امامان براي رهايي از چالش هاي جهان معاصر بهره گيريم و در مهندسي تمدني و فرهنگي خود از آن ها استفاده كنيم .


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید