تعداد فزایندهای از متفکران بانفوذ آمریکایی بر این باورند که بازدارندگی دشوارتر میشود و میتواند مخاطره آمیز باشد. رقابت قدرتهای بزرگ افزایش یافته و تشدید رقابت هستهای محتملتر شده است. قراردادهای کنترل تسلیحات به هم ریخته است. تنشهایی به جلب توجه مجدد به تسلیحات هستهای دامن زده و در این بازگشت احتمالی دونالد ترامپ به کاخ سفید شبحی بزرگ محسوب میشود. بازگشت او به قدرت میتواند منجر به اختلال در اتحادهای آمریکایی شود که متحدان در آسیا و اروپا را وادار میکند تا به گزینههای هستهای خود نگاهی تازه بیاندازند.
به گزارش نبأخبر،”رادوسلاو سیکورسکی” وزیر خارجه لهستان گفته است اگر اوکراین نتواند روسیه را عقب براند “متحدان به دنبال راههای دیگری برای تضمین امنیت خود خواهند بود. برخی از آنان سلاح نهایی را هدف خواهند گرفت و یک مسابقه هستهای جدید را آغاز خواهند کرد”. او گفته بود مقصود صحبت اش در این باره نه لهستان بلکه ژاپن یا کره جنوبی بوده است. با این وجود، او در همان سخنرانی گفته بود لهستان به جای این که دوباره مستعمره روسیه شود علف میخورد عبارتی که برای بسیاری بی تردید تعهد پاکستان را در دهه ۱۹۷۰ میلادی برای ساخت بمب به هر قیمتی را تداعی میکرد حتی اگر به گفته “ذوالفقار علی بوتو” نخست وزر وقت پاکستان لازم بود مردم آن کشور علف بخورند.
آیا بازدارندگی آسان است یا دشوار؟ این پرسش ساده تقریبا هشت دهه است که در مرکز استراتژی هستهای قرار داشته است. برای “برنارد برودی” از نظریه پردازان اولیه بمب اتمی وحشت پایداری ایجاد کرده بود. در آن زمان تعداد دقیق و تنوع تسلیحات، کمتر از صرف وجود تسلیحات اهمیت داشت. هرمان کان و آلبرت وولشتتر همکاران برودی با این موضوع مخالف بودند. آنان باور داشتند که توازن، نامطمئن و پرخطر است. آنان اشاره کردند که توازن ایجاد شده مستلزم توجه دقیق به آسیبهایی بود که هر طرف در جریان تبادل هستهای احتمالی متحمل میشد و در نتیجه اندازه و کیفیت نسبی زرادخانههای اهمیت داشت.
به نقل از اکونومیست، در آمریکا این بحث بار دیگر در حال بازگشت به صحنه است. تعداد فزایندهای از متفکران بانفوذ آمریکایی بر این باورند که بازدارندگی دشوارتر میشود و میتواند مخاطره آمیز باشد. رقابت قدرتهای بزرگ افزایش یافته و تشدید رقابت هستهای محتملتر شده است. قراردادهای کنترل تسلیحات به هم ریخته است. تنشهایی به جلب توجه مجدد به تسلیحات هستهای دامن زده و در این بازگشت احتمالی دونالد ترامپ به کاخ سفید شبحی بزرگ محسوب میشود. بازگشت او به قدرت میتواند منجر به اختلال در اتحادهای آمریکایی شود که متحدان در آسیا و اروپا را وادار میکند تا به گزینههای هستهای خود نگاهی تازه بیاندازند.
هر نامزدی که در انتخابات پیروز شود در بحبوحه تغییرات ۱.۵ تریلیون دلاری، ریاست یک مجتمع هستهای را بر عهده خواهد داشت. این شامل پروژههای متنوعی مانند طراحی کلاهک جدید و موشک کروز، ساخت حفرههای پلوتونیوم جدید (هستههای شکافت پذیر درون کلاهکها) و ساخت زیردریاییها، بمب افکنها و موشکهای بالستیک قاره پیما است. این برنامهها از حمایت دو حزبی در امریکا برخوردار هستند، اما در دهه ۲۰۱۰ در یک دوره ژئوپولیتیکی متفاوت نهایی شدند. یک تغییر با حمله روسیه به اوکراین و استفاده ولادیمیر پوتین از تهدیدات هستهای برای جلوگیری از دخالت غرب در جنگ رخ داده است.
به گفته پنتاگون یکی دیگر از موارد تاثیرگذار افزایش زرادخانه چین از کمتر از ۳۰۰ کلاهک در سال ۲۰۱۹ به ۵۰۰ کلاهک امروزی و به ۱۰۰۰ کلاهک تا پایان دهه جاری بوده و خواهد بود. در نتیجه، آمریکا نگران رویارویی با دو رقیب بزرگ هستهای در یک زمان است. برنامه ریزان هستهای اکنون به مشکلاتی فکر میکنند که یک دهه پیش بی ربط و احمقانه به نظر میرسیدند. در مقالهای که اخیرا آزمایشگاه ملی لارنس لیورمور یکی از آزمایشگاههای درگیر در نوسازی هستهای منتشر کرده آمده است:” داشتن ظرفیت یک حمله ضد هستهای علیه یک قدرت هستهای دوم تا چه اندازه برای ایالات متحده ارزش استراتژیک دارد”؟
در بخش دیگری از مقاله آمده است: “برای مثال، اگر قرار بود آمریکا با چین جنگ هستهای به راه بیاندازد آیا روسیه از آستانه هستهای عبور میکند تا ضربهای قاطع برای شکست دادن دشمن منفور و به دست آوردن موقعیت مسلط وارد کند یا خیر”.
بدبینان در عرصه هستهای استدلال میکنند که درباره این چالشها اغراق صورت گرفته است. آنان اشاره میکنند زرادخانه آمریکا ده برابر بزرگتر از زرادخانه چین است. هم چنین، جنگ در اوکراین از سلاحهای هستهای بیشتر پشتیبانی نمیکند. با این وجود، صدای این طیف اکنون شنیده نمیشود. در ماه اکتبر یک کمیسیون دو حزبی کنگره هشدار داد که “اندازه و ترکیب نیروهای هستهای باید احتمال حمله ترکیبی روسیه و چین را توجیه کند. آمریکا باید بتواند به طور همزمان هر دو کشور را مهار کند”. به طور خلاصه اشاره شده بود که امریکا به زرادخانه بزرگتر و متنوع تری نیاز دارد.
این اشتها در حال حاضر بر سیاست آمریکا تاثیر میگذارد. دولت ترامپ کار بر روی یک موشک کروز جدید با سلاح هستهای زیردریایی را آغاز کرد که با نام اختصاری SLCM-N شناخته میشد. استدلال دولت ترامپ آن بود که این موشک گزینههای هستهای انعطاف پذیرتری را ارائه میدهد. دولت بایدن با این استدلال که آن پروژه گران و غیر ضروری است به دنبال لغو آن بود. کنگره این مخالفتها را کنار گذاشت تا SLCM-N را به عنوان یک برنامه رکورددار مورد تایید قرار دهد. سنا ۱۳۰ میلیون دلار دیگر را برای آن برنامه هزینه کرد.
برای طرفداران یک وضعیت هستهای قویتر این تازه اغاز راه است. در گزارش تازهای که توسط اندیشکده دست راستی بنیاد هریتیج منتشر شده اندیشکدهای که حامی ترامپ میباشد فهرستی از گزینهها را ارائه شده است. نویسندگان گزارش استدلال کرده اند که آمریکا باید تولید حفرههای پلوتونیومی را سرعت بخشد. موشکهای بالستیک قاره پیمای موجود که صرفا یک کلاهک حمل میکنند باید برای حمل کلاهکهای بیشتر اصلاح شوند. سنتینل جایگزین آنها نباید صرفا در سیلوها قرار گیرد بلکه لازم است به طور بالقوه برای تردد در جادهها طراحی شود چیزی که نشان دهنده یک تغییر عظیم (و گران قیمت) در وضعیت هستهای آمریکا است. فرانک میلر از چهرههای کهنه کار در سیاستگذاری هستهای امریکا استدلال میکند که آن کشور به حدود ۳۵۰۰ سلاح مستقر شده در مقایسه با ۱۶۷۰ سلاحی که امروزه در چارچوب معاهده استارت جدید دارد که تعداد موشک ها، بمب افکنها و کل کلاهکهای مستقر شده توسط آمریکا و روسیه را محدود میکند نیاز دارد.
اگر بایدن بار دیگر به عنوان رئیس جمهور امریکا انتخاب شود مطمئنا اکثر این ایدهها از دستور کار خارج خواهند شد. حتی در صورت ریاست جمهوری ترامپ نیز موانعی برای مخالفتورزی هستهای وجود خواهد داشت. با این وجود، ترامپ از جنبههای دیگر از اختیارات قابل توجهی برخوردار است. آمریکا توانایی تولید تعداد زیادی کلاهک جدید را ندارد، اما حدود ۱۹۰۰ سلاح هستهای ذخیره در اختیار دارد. آن کشور میتواند زرادخانه مستقر خود را با بارگذاری آنها در موشکهای فعلی و سایر سامانههای تحویل تقریبا دو برابر افزایش دهد.
روسیه نیز میتواند افزایشی ۵۷ درصدی را در زردخانه خود ایجاد کند. امروز پیمان خلع سلاح هستهای استارت جدید مانع از این کار شده و روسیه را محدود کرده است. با این وجود، روسیه سال گذشته از نظام بازرسی آن معاعده خارج شد و اعلام کرد که آن پیمان رو به پایان است.
کمیسیون دو حزبی در کنگره امریکا از نیروی هوایی و نیروی دریایی آن کشور خواسته تا از هم اکنون تا سال ۲۰۲۶ زمانی که آن پیمان منقضی میشود بارگذاری کلاهکها را به صورت تمرینی انجام شود. گزینه دیگری که مورد علاقه برخی از مشاوران ترامپ است و در محافل خصوصی مطرح شده از سرگیری آزمایشهای هستهای انفجاری است. آمریکا، روسیه و چین از دهه ۱۹۹۰ میلادی چنین آزمایشاتی را انجام نداده اند و در عوض بر مدل سازی رایانهای تکیه داشته اند. ترامپ در اولین دوره ریاست جمهوری خود چین و روسیه را به انجام مخفیانه آزمایشهای با بازده پایین متهم کرد و تغییر سیاستگذاری را مدنظر قرار داد.
با این وجود، هیچ یک از این موارد باعث نمیشود بتوانیم نتیجه گیریای قطعی انجام دهیم. در این میان باید به به دیدارهای نمایشی ترامپ با کیم جونگ اون رهبر کره شمالی نگاه کنیم. آن مورد نشان میدهد که ترامپ ممکن است در مورد کنترل تسلیحات روسیه و چین نیز موضعی معامله گرانه اتخاذ کند. چین و روسیه از سیستمهای دفاع موشکی ملی محدود استفاده میکنند. آنان مدتها استدلال کرده اند که تلاشهای جاهطلبانهتر آمریکا که پس از خروج جورج دبلیو بوش از معاهده ۱۹۷۲ آمریکا و شوروی گسترش یافت با اجازه دادن به آمریکا برای انجام اولین حمله و سپس جلوگیری از هرگونه تلافی جویی بازدارندگی را تضعیف میکند. این وضعیت احتمالا روسیه و چین را تشویق کرده تا زاردخانههای هستهای بزرگتر و در مورد روسیه زرادخانه متنوعتر را بسازند. آمریکا بدون توجه به آن فشار آورده است.
امریکا ممکن است در ازای محدود کردن توسعه دفاع موشکی از روسیه بخواهد تا زرادخانه بزرگ تسلیحات هستهای تاکتیکی یا “غیر استراتژیک” خود را به عنوان بخشی از هر توافق آتی کنترل تسلیحات وارد کند و از چین نیز بخواهد که آن را امضا نماید. با این وجود، ترامپ در ماه ژانویه به طور علنی دفاع موشکی را مورد تایید قرار داد؛ و به سیستم گنبد آهنین اسرائیل اشاره کرد که مثالی کاملا نامرتبط بود. قرار دادن این موارد روی میز مذاکره باعث ایجاد تنش داخلی در دولت آینده میشود و دو بخش از خودانگاره ترامپ را تحت تاثیر قرار میدهد: نگاه او به خود به عنوان یک معامله گر کامل و اشتیاق اش به سلاحهای با فناوری پیشرفته.
روسیه احتمالا از پیش برای فروپاشی استارت جدید آماده شده و از هر طرح یا سلاح جدید آمریکایی برای پروپاگاندا به نفع خود استفاده خواهد کرد. با این وجود، روسیه محدودیتهای مالی و مادی خاص خود را دارد. اندیشکده رَند تخمین زده که جنگ در اوکراین ممکن است تا پایان سال جاری ۱۳۲ میلیارد دلار هزینه داشته باشد. روسیه هم چنین دچار کمبود کلاهک است. هم چنین، تحویل سامانههای تازه روسیه به تعویق افتاده و هزینه آن بیش از بودجه در نظر گرفته شده است. در مقابل، چین فضای مالی بیش تری دارد، اما کمبود پلوتونیوم ممکن است زرادخانه آن کشور را در حدود یک دهه آینده محدود کند. نتیجه این وضعیت آن است که هرگونه مسابقه تسلیحاتی به جای سریع و خشمگین بودن احتمالا کُند و در حال توقف خواهد بود.
برای متحدان امریکا محاسبه وضعیت نسبتا متفاوت است. اعضای اروپایی ناتو و چندین کشور آسیایی از جمله ژاپن و کره جنوبی تحت “بازدارندگی گسترده” توسط تسلیحات هستهای آمریکا محافظت میشوند. بسیاری از آنان از بازگشت ترامپ به کاخ سفید و ساخت تسلیحات هستهای بیشتر یا سلاحهای جدیدتر استقبال میکنند. برای مثال، SLCM-N در اروپا و آسیا حامیان بسیاری دارد، زیرا برخی از متحدان معتقدند که به امریکا کمک میکند تا به کاربرد هستهای سطح پایین روسیه یا چین بدون توسل به سلاحهای استراتژیک مانند موشکهای هستهای بالستیک قاره پیما واکنش نشان دهد.
با این وجود، اگر در دوره ترامپ تغییری شگرف در ماهیت اتحادها صورت گیرد انباشت هستهای برای متحدان امریکا چندان تسلی بخش نخواهد بود. اگرچه ترامپ گفته قصد دارد امریکا را در ناتو نگه دارد، اما متحدان اروپایی و آسیایی در این باره به او اطمینان ندارند. علاوه بر این، دستیابی کره شمالی به موشکهای بالستیک قاره پیما شهرهای آمریکا را به گونهای که پیشتر سابقه نداشته آسیب پذیر میسازد. هم چنین، رشد زرادخانه چین بدان معناست که آمریکا در هر تبادل هستهای نسبت به گذشته آسیب بیش تری خواهد دید. این وضعیت یک رئیس جمهور که از سوی متحدان امریکا با آغوش باز پذیرفته میشود را نیز نگران میکنند چه رسد به ترامپ.
راه حل بایدن برای این مشکل رایزنی عمیقتر با ژاپن و کره جنوبی در مورد مسائل هستهای بوده است. هم چنین، او در ژوئیه ۲۰۲۳ یک زیردریایی مجهز به سلاح هستهای را برای اولین بار از دهه ۱۹۸۰ میلادی برای برقراری تماس به کره جنوبی فرستاد. با این وجود، ژاپن مقدار زیادی پلوتونیوم ذخیره کرده و از تخصص فنی لازم برای ساخت تجهیزات هستهای برخوردار است. حفاظت از کره جنوبی بسیار واضحتر است. آن تنها کشور غیرهستهای در جهان است که موشکهای بالستیک زیردریایی پرتاب کرده که میتواند به عنوانی سکوی تحویل برای هر بمبی در آینده قلمداد شود.
وضعیت بحرانی اروپا متفاوت است. آن قاره دارای دو قدرت هستهای یعنی بریتانیا و فرانسه است. بازدارندگی بریتانیا به ناتو تخصیص داده شده بدان معنا که در اختیار فرمانده عالی نیروهای متفقین در اروپاست در حالی که وضعیت فرانسه مبهمتر است و صرفا اعلام کرده که منافع حیاتی آن بُعد اروپایی را شامل میشود. بر روی کاغذ زرادخانه ترکیبی انها متشکل از ۵۰۰ کلاهک میباشد اگرچه این میزان یک دهم تعداد کلاهکهای روسیه است، اما برای از بین بردن مسکو و سنت پترزبورگ و شهرهای دیگر روسیه کافی میباشد. با این وجود، نگاهی دقیقتر به زاردخانه بریتانیا مشکل اصلی را نشان میدهد. سناریویی را در نظر بگیرید که در آن روسیه از یک سلاح هستهای تاکتیکی علیه متحد اروپایی استفاده میکند. برخی از مقامها میگویند یک مشکل آن است که قدرت بازدارندگی بریتانیا به طور کامل در اختیار موشکهای ترایدنت دی ۵ بر پایه یک زیردریایی منفرد است. یک مقام سابق بریتانیایی میگوید این وضعیت باعث میشود حتی یک شلیک باعث از بین رفتن موقعیت زیربنایی شود. چنین وضعیتی بقای موشکهای باقی مانده را به خطر میاندازد که به عنوان یک بازدارنده در برابر حملات بعدی به خود بریتانیا عمل میکنند. یکی از گزینهها نگهداری استفاده از ناوگانهای گشت زنی و محافظتی بیشتر است. یک جایگزین میتواند ساخت یک موشک کروز پرتاب هوایی از نوع موشکهای فرانسه باشد. هر یک از این گزینهها گران خواهد بود و تا مدتها پس از خروج ترامپ از صحنه بی نتیجه خواهد ماند.
صحبت و گمانه زنی در این باره فارغ از از آن که ترامپ بایدن را شکست دهد یا ندهد و حتی اگر اتحادها را دست نخورده باقی نگه دارد احتمالا در جریان خواهد بود و بازتاب دهنده نگرانیها در مورد یک محیط امنیتی هستند که در آن دوباره جنگهای همراه با فتوحات قابل تصور است. سلاح هستهای قویتر چین و ضعیفتر روسیه در چنین بستری اهمیت بیش تری پیدا میکنند و سیستم سیاسی امریکا ضعیفتر از همیشه به نظر میرسد.
امریکا در دهه ۱۹۵۰ میلادی بار هستهای را بر دوش گرفت و شهرهای خود را در معرض خطر نابودی قرار داد، زیرا نمیخواست متحدان اش بمب هستهای تولید کنند. بازدارندگی گسترده و عدم اشاعه تسلیحات هستهای ارتباط نزدیکی با یکدیگر داشتند. سوال این است که آیا این جفت تاریخی ممکن است روزی پیوندشان قطع شود؟
ترامپ ماهها قبل از انتخاب شدن به عنوان رئیسجمهور در سال ۲۰۱۶ میلادی به این موضوع پرداخته و گفته بود: “از بسیاری جهات، جهان در حال تغییر است. در حال حاضر، شما پاکستان را دارید و کره شمالی را دارید، چین را دارید، روسیه را دارید، هند را دارید، ایالات متحده و بسیاری از کشورهای دیگر سلاح اتمی دارند”. او اشاره کرده بود که شاید ژاپن با تسلیحات هستهای “بهتر” باشد. مانند اغلب اوقات در مورد ترامپ مشکل اصلی ان است که نمیدانیم باید چه زمانی او را جدی گرفت. او در دسامبر گذشته در مصاحبهای گفته بود:”سطح قدرت سلاحهای هستهای باورنکردنی است. چه اسرائیل باشد و چه کشورهای بزرگ، تسلیحات هستهای بزرگترین مشکلات ما هستند”.