با رای قاطع سنا و تمدید تحریم های موسوم به داماتو، سرنوشت برجام در داخل رنگ و جهت دیگری پیدا کرد. اینکه اوباما چه تصمیمی می گیرد و واکنش دولت ما به این “اجماع سرمایه داری و عهدشکنانه آمریکایی” چیست مساله ثانوی است. این روزها “سرنوشت واقعی برجام” را باید در فهم و دل مردم […]
با رای قاطع سنا و تمدید تحریم های موسوم به داماتو، سرنوشت برجام در داخل رنگ و جهت دیگری پیدا کرد. اینکه اوباما چه تصمیمی می گیرد و واکنش دولت ما به این “اجماع سرمایه داری و عهدشکنانه آمریکایی” چیست مساله ثانوی است. این روزها “سرنوشت واقعی برجام” را باید در فهم و دل مردم و خواص دنبال کنیم، نه دست و امضای این و واکنش آن یکی.
برجام شکسته شد و هزینه آن تمام و کمال بر عهده طرف آمریکایی است. مهمتر اینکه سرنوشت ضدایرانی برجام شکنی، ترامپ زده نشد و در دوره ای رقم خورد که پیمان نامه نوشتند. نتیجه اینکه با این اجماع ضدایرانی بهانه ای نماند تا همچنان بخشی از سیستم سیاسی آمریکا در “نقاب عقلانیت” و “افسون صلح طلبی”باقی بماندو هزینه “زدگی گوشه برجام” را به گرده دولت مجنون ترامپ بیاندازد.
مسیری که برجام طی کرد، آورده ای ذی قیمت داشت که به هزینه های مادی آن برابری می کند. طی مسیری که به تدبیر رهبری گام به گام به روشن شدن “حقیقت” شعار “مرگ بر آمریکا” انجامید.
وظیفه رهبری امت اسلامی جز این نیست. قیام و مقاومت جامعه اسلامی در گروی رشد باورها و اعتلای آگاهی ها است. هدایت جامعه دینی که متکی به قدرت مردمی است از دالان همین رشد اعتقادی و انگیزشی عبور می کند. قیام تنها وتنها توسط مردم صورت می گیرد و مقاومت به پشتوانه همین قدرت توده ای محقق می شود.
“مرگ بر آمریکا” صرفا لقلقه زبان و تنها یک شعار سیاسی با یک دوره تاریخی مشخص نیست. این شعار ایدئولوژیک انقلاب اسلامی است که تمام صف بندی جبهه حق را مقابل تجسم زمینی شیطان و ائمه باطل نشان می دهد.
تحقق این شعار راهبردی بدون باور و آگاهی مردم و خواست قلبی و منطقی شان رقم نمی خورد. بعد از دفاع مقدس، به جهت برخی “نسخه های غلط سیاسی و اقتصادی سرمایه دارانه”، همزمان با تهاجم همه جانبه “استکبار فرهنگی” ، این تلقی در بخشی از جامعه ایجاد شد که دشمنی جمهوری اسلامی با آمریکا صرفا یک دشمنی متعصبانه و بدون منطق است.
ادعای فریبنده کازینوی سرمایه داری و استکبار نقاب دار همراه با نقش آفرینی لیبرال های وطنی، این تلقی را در بخشی از جامعه ایجاد کرده بود که براستی همه گرفتاری جمهوری اسلامی با جبهه کفر بر سر میز مذاکره حل و فصل می شود و دشمنی دیگری باقی نمی ماند که به رویارویی سیاسی بیانجامد.
کم کم نزدیک بود کلیدی ترین شعار انقلاب اسلامی که ایستادن مقابل ظلم و تقابل تمام عیار با جبهه استکبار است به بهانه تحریم و مشکلات اقتصادی به حاشیه رود و “وعده های ملون گونه آمریکایی ها” و “همراهی طنازانه غربی ها” و “باور سست و ساده انگارانه خواص داخلی”، مسیری را تحمیل کند که گویی برخی در داخل مقابل رشد و رفاه مردم اند و نمی خواهند آرامش و آسایش فراهم شود.
این بود که لازم شد تجربه بمیدان بیآید. باید تجربه می کردیم که استکبار پای میز مذاکره هم اهل جنگ افروزی است. ایران ستیزی هویت استکبار است و ازین “ذات ظالمانه” گریزی نیست.
با این مقدمه بهترین مسیر طی شد. همه عوامل دست به دست هم دادند تا این تجربه شعور گرا موثر افتد. “متزورترین” گروه بظاهر عقل گرا و اهل تعامل در آمریکا پای کار بودند و سررشته مذاکرات را در دست داشتند. از این سو بهترین و خبره ترین و با اعتقاد ترین های مذاکره در ایران جمع شدند تا این مسیر به سرانجام برسد.
نتیجه اینکه با این عهدشکنی ها؛ همان ها که در آمریکا تظاهر به صلح و تعامل و خیرخواهی می کردند، نقاب شان افتاد و در داخل نیز همان ها که باور ایدئولوژیک به مذاکره و هضم شدن در نظم نوین جهانی داشتند، بیش از بقیه باورشان شکسته شد.
رهبری با همین “مدل تجربه و هدایت” مجوز مذاکره دادند و اما یک جمله هم فرمودند که به سرنوشت این مذاکرات “بدبینم”. و امروز همه گروه ها و همه جریانات و از همه مهمتر مردم ما با تمام معرفت وجودی شان، این دشمنی ذاتی و هویت استکباری را درک می کنند.
و چه دستاوردی از این پربهاتر؟ هیچ هزینه سیاسی و هسته ای، هم وزن و یارای این دستاورد قیمتی نیست. باید قدر دانست که همین فهم متعالی است که قدرت ساز است.
هرچه بود گذشت. مارا زمانه گر شکند ساز می شویم…
چه “شیفتگی های سیاسی” که “عزت کُش” بود، چه “دل ستانی های اقتصادی” که “وابسته گرا” ی مان می کرد. قدر بدانیم؛ هزینه این تجربه ذی قیمت خون شهدا و قدرت هسته ای مان است. زین پس نگذاریم به جهت بی توجهی به این تجربه قیام ساز و اهمال بیشتر در بکارگیری اش در ساخت اقتصادمقاومتی و سیاست استقلالی، “متهم قهری تاریخ” و “خاطره دردناک آیندگان” باشیم.
منبع:الف