به نقل ازصدانیوز،پذیرش قطعنامهی ۵۹۸ و پایان جنگ هنوز به مثابه بحثی که زوایای پنهان و ناگفتهی بسیاری دارد، در عرصهی سیاسی و اجتماعی مورد توجه اهالی سیاست قرار دارد. تحلیلهای مختلف و خاطرات و روایتهای سیاستمداران درگیر در جنگ زوایای مختلفی از آن را روشن کرده است اما برخی از مهمترین ابعاد قطعنامه همچنان […]
به نقل ازصدانیوز،پذیرش قطعنامهی ۵۹۸ و پایان جنگ هنوز به مثابه بحثی که زوایای پنهان و ناگفتهی بسیاری دارد، در عرصهی سیاسی و اجتماعی مورد توجه اهالی سیاست قرار دارد. تحلیلهای مختلف و خاطرات و روایتهای سیاستمداران درگیر در جنگ زوایای مختلفی از آن را روشن کرده است اما برخی از مهمترین ابعاد قطعنامه همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد.
اساسیترین پرسشی که در سالهای پس از جنگ پاسخهای متعدد و متفاوتی بدان داده شده است، چرایی پذیرش قطعنامه از سوی امام و به کار بردن تعبیر «جام زهر» از سوی ایشان است. این تعبیر در ذهن بسیاری از افراد و جریانها شائبهی تحمیل قطعنامه به امام را ایجاد کرده بود.
درباره ی چرایی قبول قطعنامه، موضع امام و نقش کسانی چون هاشمی رفسنجانی، جانشین فرماندهی کل قوا و فرماندهی جنگ، در پذیرش قطعنامه از سوی امام، یکی از جنجالی ترین مباحث پس از انتشار کتاب «راز قطعنامه» با عنوان فرعی «چرایی علل پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ تحمیلی» که پیش از انتشار در قالب پاورقی در روزنامه ی کیهان منتشر میشد، درگرفت. این کتاب که با رویکردی کاملاً مخالف پذیرش قطعنامه نگاشته شده است، براساس گفته ها، مصاحبه ها و خاطرات، هاشمی، روحانی و دولت وقت را در عدم ادامهی جنگ و رسیدن تا پیروزی قطعی مقصر دانسته و شواهدی از برخی فرماندهان سپاه ازجمله محسن رضایی، سردار علایی، سردار همدانی و محسن رفیقدوست و دیگران در مخالفت با تلاشهای جریان هاشمی به دست میدهد.
به زعم نویسندهی کتاب «راز قطعنامه» در طول جنگ دو استراتژی در مورد جنگ در میان شخصیتها و جریانهای سیاسی و فرماندهان جنگ وجود داشت؛ استراتژی اول براساس اندیشه ی امام مبنی بر «نبرد برای سقوط صدام و حزب بعث» بود که از سوی سیاسیون و فرماندهان سپاه به شکل شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» درآمد و استراتژی بعدی «جنگ تا برقراری صلح» بود که با توجه به شرایط اقتصادی و نظامی کشور و حمایت گستردهی کشورها و مجامع بین المللی از صدام به پایان بخشیدن به جنگ در نقطهای که برای ایران پیروزی تلقی میشود، امیدوار بود.
در این کتاب، دلایل پذیرش قطعنامه از سوی هاشمی رفسنجانی، اینگونه آمده است: «دو سه عامل باعث شد که قطعنامه را بپذیریم. اولاً نیروهای ما انصافاً قدری خسته شده بودند. چند عملیات ناتمام انجام داده و به اهداف نرسیده بودند. حامیان صدام حسین هم او را به امکانات خطرناک مسلح کرده بودند… چند عملیات موفق هم بعثیها داشتند که بر اثر خستگی نیروهای ما و ابزار پیشرفته خودشان اتفاق افتاده بود… آمریکا هم وارد جنگ شد. سکوهای نفتی ما را منهدم کرد… هلیکوپترهای ما را زدند، یکی از ناوچه های خوب ما و یک کشتی بزرگ قدیمی را دو نیم کردند. ایرباس مسافری ما را در آن مقطع سرنگون کردند. درست کارهای صدام را انجام میدادند. پس در جنگ، با آمریکا مواجه شدیم. سیاست قطع منابع مالی را پیش میبردند و ما هم مصمم بودیم جلوی آنها را بگیریم… تا آن لحظه، امام، ما و رزمندگان آماده پذیرش آتشبس نبودیم.»
عدم امکان تأمین هزینه های جنگ، کم شدن شوق رفتن به جبهه ها که لزوم اعلام جهاد از سوی امام در صورت ادامهی جنگ را ایجاب میکرد، خستگی و بیانگیزگی رزمندگان، چراغ سبز قدرتهای غربی به صدام برای ارتکاب هر نوع جنایتی علیه ایران ازجمله استفاده از تسهیلات شیمیایی و نیاز به تسلیحات جنگی و نابرابری تسلیحات ایران با عراق دلایلی است که هاشمی و برخی دیگر از کسانی که موافق قبول قطعنامه و پایان بخشیدن به جنگ بودند، ارائه دادهاند.
حال آنکه کسانی چون سردار همدانی، رویکرد هاشمی و دولت را در دلسردی رزمندگان مؤثر میدانند. سردار حسین همدانی (از فرماندهان ارشد سپاه) در این باره میگوید: «یکی از بزرگترین اشتباهات این بود که فرمانده جنگ [آقای هاشمی] بعد از عملیات کربلای پنج، از پایان جنگ سخن گفت و رزمندگان احساس کردند نیازی به ادامه دادن جنگ نیست. این فکر و تصمیم به جبهه ها هم سرازیر شده بود که جبهه را خیلی تضعیف کرد. خبر اینکه میخواهیم مذاکره کنیم و جنگ را تمام کنیم، به جبهه ها رسید و روحیه رزمندگان را به هم ریخت.»
در کتاب با نقل قول های متعددی از محسن رضایی مبنی بر امکان پیروزی در جنگ، مکفی بودن امکانات، کارشکنی دولت و هاشمی در تجهیز جبهه ها و نقش آنان در دلسردی رزمندگان مواجه هستیم. الله کرم، سردار همدانی و برخی دیگر از فرماندهان سپاه، هاشمی را در جریان بی انگیزگی و پایان آمدن روحیه ی رزمندگان دخیل میدانند و سردار فضلی، علیرضا افشار و رفیقدوست وزیر سپاه در دوران جنگ بر آن هستند که هیچ وقت در جنگ مشکل عده و نیروی انسانی نداشتیم.
در یک نتیجه گیری کلی، کتاب راز قطعنامه، استراتژی غلط هاشمی از ابتدای جنگ در اکتفا به یک پیروزی و قبول آتش بس، کارشکنی و عدم همکاری و تجهیز تسلیحاتی و مالی جبهه ها از سوی دولت، رسوخ نیروهای آمریکایی چون بهزاد نبوی- که به زعم نویسنده جاسوس آمریکا بوده است- عامل فشار به امام برای قبول قطعنامه ی ۵۹۸ معرفی کرده است حال آنکه فرماندهان سپاه چون محسن رضایی در جریان مقابل، زمینه را برای پیروزی ایران در جنگ میسر میدانستهاند و مخالف پذیرش قطعنامه بوده اند.
کتاب با واکنش های گستردهای از سوی جریانها و شخصیتها مواجه شد. یکی از مهمترین این واکنشها از سوی محسن رضایی صورت گرفت که آن را تحریف دفاع مقدس خواند و به واکنش مقام معظم رهبری در مورد کتاب اشاره کرد که «من این کتاب را خواندم و در حاشیه آن نوشتم: “این خلاف است”». محسن رضایی فرضیهی محوری کتاب را که در تحمیل قطعنامه به امام است رد کرده است؛ «چنین نظریهای منطقی نیست چون حضرت امام در شرایط شکستهای پیدرپی و در پذیرش قطعنامه فرمودند که مصلحت اسلام و نظام، حکم میکند که قطعنامه را بپذیریم. همین امام پس از پیروزیهای پیدرپی لشگریان اسلام فرمودند ادامه پیشرویها را قطع کنید. مدتی بعد هم فرمودند که ما در این جنگ یک لحظه هم از عملکرد خود پشیمان نیستیم… واقعیت این است که تغییر شرایط از شکست به پیروزی صورت مسئله و ماهیت پذیرش قطعنامه را تغییر داد.»اما بیشترین حملات کتاب متوجه اکبر هاشمی رفسنجانی است که نماینده امام در شورای عالی دفاع و در ماههای آخر جنگ هم جانشین فرمانده کل قوا بود. در جریان منازعات درمورد پایان جنگ، چرایی و چگونگی آن عدهای هاشمی را مسئول طولانی شدن جنگ معرفی کردند و عدهای دیگر او را صحنهگردان فضای کشور برای پذیرش قطعنامه میدانند. هاشمی رفسنجانی هم در سالهای اخیر و پیش از مرگش بارها به بهانههای مختلف درباره چگونگی پذیرش قطعنامه و شرایط کشور در آن زمان سخن گفت. او قبول قطعنامه را نتیجه اعتدال امام دانست و گفت: «امام با آن هوشی که داشتند جمله «جام زهر را مینوشیم» را درست بهکار بردند. یعنی انتخاب کردیم که بنوشیم. یعنی بر ایشان تحمیل نشد که بنوشند. حالتی بود که بهخاطر مصلحت انتخاب کردند. فکر میکنم ایشان با تفکر و پیشبینی شرایط آن جمله را بهکار بردند. هم مصلحت را رعایت کردند و هم ناراحتی خودشان را به مردم نشان دادند که دلشان نمیخواست اینگونه شود.»
هاشمی برخلاف آنچه غضنفری، در کتاب خود درصدد نشان دادن است، در خاطرات خود مینویسد که حاضر به پذیرش مسئولیت پایان جنگ و در صورت ضرورت محاکمه است. «طبعاً امام (ره) به خاطر شعارهای ادامه جنگ تا پیروزی، برایشان آسان نبود که قطعنامه و آتشبس را بپذیرند. به امام (ره) پیشنهاد دادم که شخصاً بهعنوان جانشین فرماندهی کل قوا و فرمانده جنگ، اعلان پذیرش قطعنامه و آتشبش را مینمایم و بهعهده میگیرم و اگر نتیجه خوب نبود، مرا محاکمه کنید. این را هم نپذیرفتند. ولی اصل پذیرش قطعنامه و ختم جنگ را پذیرفتند و فرمودند بزرگان کشور و جمعی از علما و نمایندگان را جمع کنیم و شرایط کشور و جنگ را توضیح دهیم و آنها را قانع کنیم که همراهی کنند.»
یکی از مهمترین عواملی که باعث پذیرفتن قطعنامه از سوی امام خمینی شد، نامه محرمانه محسن رضایی(فرمانده وقت سپاه پاسداران) به امام بود که در بخشی از این نامه آمده است: «… تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال به دست میآوریم قدرت عملیات انهدامی یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال ۱۳۷۱ اگر ما دارای ۳۵۰ تیپ پیاده و ۲۵۰۰ تانک و ۳۰۰۰ قبضه توپ و ۳۰۰ هواپیمای جنگی و ۳۰۰ هلیکوپتر باشیم و قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از سلاحهای لیزری و اتمی که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است را داشته باشیم، میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی انجام دهیم.» بعد از این نامه، امام در نامهای محرمانه به مسئولان کشوری و لشکری نوشت: «حال که مسئولان نظامی ما اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ میباشند، صریحاً اعتراف میکنند که ارتش اسلام به این زودیها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد و نظر به اینکه مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمیدانند و با قاطعیت میگویند که یک دهم سلاحهایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذاردهاند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمیشود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکاندهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از دهها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکستهای اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ میباشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاحهای شیمیایی و نبود وسائل خنثی کننده آن، اینجانب با آتشبس موافقت مینمایم […] شما عزیزان از هر کس بهتر میدانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی ایران اگر آبروئی داشته باشم خرج میکنم، خداوندا ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول میکنیم.»