آموزش ما غیریتساز است و «دیگری» درست میکند. از ابتدای دوره آموزش رسمی برای دانشآموزان دیگریهایی تعریف میکند. مناسکگرایی در آموزشوپرورش برای دانشآموزان ناامنی روانی ایجاد میکند. در مدارس مناسبات گرم و عاطفی نیست، درحالیکه آنها زمانی به یکپارچگی میرسند که احساسات متعالی در آنها به یک انسجام قوی برسد.
به گزارش نبأخبر،متخصصان حوزه روان و جامعهشناسان با بررسی وضعیت حاکم بر شرایط کشور هشدار دادند
مصطفی معین، وزیر علوم دولت خاتمی، مقصود فراستخواه، جامعهشناس و استاد دانشگاه و علیرضا خوشدل، متخصص اپیدمیولوژی بالینی، گروهی از سخنرانهای این همایش بودند که شرایط فعلی سلامت روان جامعه ایرانی را تشریح کردند. مصطفی معین، رئیس موسسه مطالعاتی رحمان و رئیس این همایش، بهعنوان اولین سخنران، درباره بار بیماریهای روان و عوامل بروز و شیوع آن توضیح داد و گفت: «میانگین شیوع جهانی این بیماریها حدود 12/5 درصد و در جوامع آسیبدیده بیش از ۲۲ درصد است. شیوع این اختلالات در جامعه ایرانی روندی رو به افزایش داشته و از میانگین جهانی بهویژه در کلانشهری مانند تهران بالاتر است.» او آمار مبتلایان به یکی از اختلالات روان در جهان را طبق گزارش سازمان جهانی بهداشت، حدود ۹۷۰ میلیون نفر اعلام کرد و گفت: «تلفات سالانه این اختلالات هشت میلیون نفر برآورد میشود و در کشورهایی با رکود و فقر اقتصادی و فرهنگی، بین یکونیم تا سه برابر بیشتر است. ناتوانی ایجادشده به علت بیماریهای روان برای افراد مبتلا در سال۲۰۰۰، حدود ۱6 میلیون و 900 هزار نفر بوده که در سال ۲۰۱۹ به 20 میلیون و 600 هزار نفر افزایش یافت.»
افزایش خطر خودکشی
معین در ادامه صحبتهای خود، درباره روند رو به افزایش خودکشی در ایران هشدار داد و گفت: «میزان خودکشی در ایران هرچند هنوز از میانگین جهانی پائینتر است، ولی روندی رو به افزایش دارد که در سالهای اخیر تشدید شده و نمونههایی از آن در خودکشی گروههای اجتماعی محروم، جوانان و دانشجویان بهویژه دستیاران علوم پزشکی گزارش میشود. در دنیا هم خودکشی به علت افسردگی و اضطراب و سایر اختلالات روان، رو به افزایش است و دومین علت مرگ در گروه سنی ۱۵ تا ۲۴ سال گزارش میشود.» براساس اعلام معین، علت بروز و افزایش شیوع اختلالات روان را میتوان در عوامل فردی و ژنتیک، تغییر ساختار خانواده، عوامل اجتماعی و اقتصادی مانند فقر و نابرابری، شکافهای اجتماعی و تبعیض، سبک زندگی، اعتیاد به فضای مجازی در جامعه شبکهای و عوامل محیطی مانند تغییر اقلیم و پیامدها و مهاجرتهای ناشی از آن، سوانح طبیعی، همچنین پاندمی کرونا دید که بهتنهایی موجب افزایش ۲۵درصدی شیوع افسردگی و اضطراب در سطح جهانی شده است.
معین همچنین تشدید اختلالات روان را با توجه به سبک ناسالم زندگی و بحرانهای سیاسی-اجتماعی، بیثباتی اقتصادی، فقر، فلاکت و نابرابری ایجادشده را خطرناک دانست. او شرایط کنونی جامعه ایران را پرچالش و بحرانی ارزیابی کرد و ادامه داد: «حداقل 8 مورد از ۱۰ مورد اول چالشهای اجتماعی ایران که توسط مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری در سال ۱۳۹۶ گزارش شد، بهطور مستقیم با مسئله سلامت روان جامعه در ارتباط است.» او این چالشها را بیکاری، ناامیدی درباره آینده، کاهش سرمایه اجتماعی، نبود اعتماد عمومی، بیتفاوتی اجتماعی، ضعف اخلاق عمومی، امنیت روانی و اجتماعی و نقض حقوق اساسی و شهروندی اعلام کرد.
بحران بیاعتمادی و ضعف سرمایه اجتماعی
براساس اعلام معین، رفتار و فرهنگ فردگرایی، سوءظن و بیاعتمادی عمومی، شکافهای عمیق نسلی، جنسیتی و ضعف سرمایه اجتماعی، زمینهای برای پیدایش آسیبهای اجتماعی و توسعه نیافتن کشور است: «برخی از نتایج طرح پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان که موج چهارم آن آبانماه ۱۴۰۲ منتشر شد، موضوع اعتماد و سرمایه اجتماعی را بررسی کردهاند. طبق این پیمایش، بیاعتمادی در سطح عمومی به ۸۱ درصد میرسد. ازسویدیگر بیاعتمادی نسبت به نهادهای حکومتی در حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد و به رسانهها شامل صداوسیما، روزنامهها، سایتها و شبکههای مجازی داخلی و خارجی و ماهوارهها بین ۶۰ تا ۷۰ درصد است. از نظر میزان اعتماد به اصناف هم پزشکان، استادان و معلمان در رأس قرار دارند و سیاستمداران در پائینترین سطح اعتماد عمومی قرار دارند.» معین ادامه داد: «واقعیت امروز ایران، غوطهورشدن جامعه در بحرانهای فراگیر فقر و نابرابری، ناامیدی اجتماعی بهویژه در میان جوانان، احساس تبعیض و نبود امنیت، برخوردار نبودن از حقوق شهروندی، نقض حقوقبشر و داشتن مدارسی ناایمن از نظر فضای امنیتی، فرسودگی ساختمانی و بیکیفیتی آموزش است که در این شرایط اختلالات روان هم در آن در حال تشدید است.»
او نقش سازمانهای غیردولتی در حمایت روانی و اجتماعی در حمایت از افراد آسیبپذیر و آسیبدیده را موثر دانست و افزود: «این سازمانها با ایجاد شبکههای اجتماعی و کمک در ارائه خدمات سلامت روان از طریق ارائه مشاوره، آموزش مراقبت و پیشگیری از بحران به داوطلبان حرفهای محلی میتوانند تاثیرگذار باشند. علاوه بر این، افزایش آگاهی و آموزش عمومی در زمینه انگزدایی، ارتقای سواد سلامت، آموزش خودمراقبتی و تابآوری نیز میتواند به بخش دیگری از حمایتهای آنها تبدیل شود. حمایت و پشتیبانی در زمینه اصلاح قوانین، ادغام برنامههای خدمات بهداشت روان در نظام مراقبتهای اولیه، کمک به ارتقای حقوق شهروندی و امنیت روان باتوجه به نقش تعیینکنندههای اجتماعی سلامت روان ازجمله فقر و نابرابری، تبعیض و خشونت نیز از دیگر مسئولیتهای سمنهاست.»
جامعه بیمار
احمدعلی نوربالا، روانپزشک، نیز در پنل «سلامت روان در مدرسه و دانشگاه» به آموزش مهارت در مدارس کشورهای پیشرفته اشاره کرد. به گفته او، در بسیاری از کشورهای پیشرفته در کنار آگاهی و دانش، مهارت را آموزش میدهند، مهارتهایی که بین 9 تا 24سالگی متفاوت است؛ از درست لباس پوشیدن تا درست راه رفتن، مطالعه، مدیریت زمان، کنترل خشم و انتقادپذیری: «بسیاری از این مهارتها در مدارس آموزش داده نمیشوند. درحالیکه در هر منطقه آموزشوپرورش باید یک تیم سلامت روان حضور داشته باشد تا در کنار مدیران و معلمان این مهارتها را آموزش دهند.» او تاکید کرد که درحالحاضر بر مدارس رفتارهای آمیخته با هیجان، خشم، غم و نفرت حاکم است.
در ادامه رحیم نوبهار، استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتی درباره نقش تضمین حقوق شهروندی در امنیت روانی صحبت کرد. او گفت: «در پسزمینه ذهن ما ایرانیان، جامعه و منزلت آن مغفول است. جامعهای که فاقد حوزه عمومی باشد، دچار رنجی بزرگ میشود. اشتباه بزرگی است که زمامداران تصور کنند جدای از بحرانها و حتی در شرایط عادی، یک دولت میتواند سیاهه بزرگ از مشکلات را برطرف کند.»
او ادامه داد: «مفهوم شهروندی با واسطه، بر نفی یا مهار تضادهای طبقاتی هم تاکید دارد. هر دولتی که حریم خصوصی و صحنه عمومی را برای مشارکتها از بین ببرد، با انبوهی از مشکلات روبهرو میشود. اگر سیاهه بلندی از حقوق شهروندی را ردیف کنیم، هرکدام جنبههایی از سلامت روان را تضمین میکنند. خود این مفهوم حس تعلق، احساس هویت و همبستگی را تقویت میکند. رعایت بسیاری از این حقوق و زمینه دادن به مشارکت سیاسی باعث کاهش حس جدایی از جامعه میشود. آنچه در حوزه حقوق شهروندی بهعنوان حق بر رفاه شناخته میشود، باعث کاهش فشارهای روانی و ارتقای کیفیت زندگی میشود. اگر حق بر محاکمه منصفانه وجود داشته باشد امنیت روانی را هم بههمراه دارد. اگر افراد بدانند اتهام آنها در یک دادگاه بیطرف و محکمه منصفانه بررسی میشود، احساس امنیت ایجاد میکند. حتی حق بر دسترسی به دادگاه هم احساس امنیت، آرامش و اعتمادبهنفس، همراه دارد.»
براساس اعلام نوبهار، هسته مرکزی حقوق شهروندی که به معنی شناسایی حق بر سرزمینی است که در آن متولد شدهاند، گاهی کسانی با موضع دینی صحبت میکنند ولی این حق مسلم را نادیده میگیرند. اگر خداوند کسی را در یک سرزمین خلق کرده، او بر این خاک حق ندارد؟ اگر بهشکل دیگری فکر کرد، باید بگوییم برو؟ کجا برود؟ همین کافی نیست که نام ما در بالای فهرست کشورهای مهاجرفرست باشد؟ این سرزمین ملک مشاع کسانی است که در اینجا متولد میشوند. تضمین این حقوق جنبهای از سلامت روان را ایجاد و نقض آن انواعی از مشکلات سلامت روان را ایجاد میکند. اینکه شرایطی ایجاد کنیم تا برخی از هموطنان نتوانند در زادگاه خود زندگی کنند، مشکلات زیادی از نظر سلامت روان برایشان ایجاد میکند. آزادی عقیده، بیان، آزادی از ترس و آزادی از فقر در اعلامیه جهانی حقوقبشر آمده است. آزادی همراه با ترس وجود ندارد، حکومتها با سلاح ترس میتوانند شهروندان را مغلوب کنند.»
احساس ناامنی روانی
مقصود فراستخواه، جامعهشناس و استاد دانشگاه یکی از سخنرانهای این همایش بود. او در پنل «امنیت روانی، مدرسه و دانشگاه» درباره ریشههای احساس ناامنی در مدرسه و دانشگاه توضیح داد و گفت: «گفتمان مسلط و رسمی در آموزش ما معطوف به قدرت است که نوعی سیطره ایجاد میکند، اما برای جامعه معنادار نیست. این گفتمان رسمی با خودش احساس ناامنی و برای نسل آینده احساس نبود امنیت بهوجود میآورد. آنها در نظام آموزشی با سه شکل از کنترل و قدرت خودشان را روبهرو میبینند؛ بازار، دستگاه حکومتی و برنامه آموزشی.» او درباره عملکرد بازار در حوزه آموزش توضیح داد: «متوسط سن در ایران 30 سال است و درنتیجه هنوز گروههای مهمی از دانشآموزان و دانشجویان را داریم که در این سرزمین در مقابل بازار، احساس ناامنی دارند. بازار آنها را اخراج میکند و میگوید که اگر قدرت خرید ندارید، به مدرسه خوب، بازار آموزشی و آموزش عالی باکیفیت و صندلیهای دانشگاهی دسترسی ندارید.» او ادامه داد: «شاخص شکاف فقر در سالهای 1399 و 1400 به بالاترین میزان خود رسید. طبق شاخصهای بانک جهانی و گزارشهای مرکز پژوهشهای مجلس، در طول دهه 90 سهم آموزش از کل هزینههای خانوار تا مرز 60 درصد کاهش پیدا کرد. میل به هزینه برای آموزش در ایران و در پیمایشها، معمولاً بالاترین میزان اعتماد به فرهنگیان و دانشگاهیان نشان داده شده است. این روند باعث افزایش فقر بیننسلی شد؛ یعنی فقر من به فرزندانم منتقل میشود و نمیتوانم آنها را از نظر سرمایه انسانی ارتقاء دهم. آموزش باید برابرساز باشد، اما آموزش در ایران نابرابری تولید میکند. کسی که قدرت خرید از بازار آموزش را ندارد، باید بهسمت جمعهبازار آموزشی برود. ما درحالحاضر دستفروشیهای آموزش عالی داریم؛ یعنی همان دانشگاههایی که بدون کنکور میتوان وارد آنها شد.»
رویکرد ایدئولوژیکی آموزش
فراستخواه درباره تاثیر دستگاه حکومت بر نظام آموزشی هم گفت: «مدرسه بخشی از نظام حکومت است. مدرسه از نظر مدیریت، نحوه انتخابها، گزینش معلمان، کنترلی که روی فضای مدرسه و زندگی بچهها وجود دارد، بخشی از حاکمیت است و رویکرد ایدئولوژیکی دارد. در گفتمان رسمی آموزش در ایران صلح به دانشآموزان آموخته نمیشود، درحالیکه صلح، امنیت ایجاد میکند. طبق تحلیل محتوای اسناد سیاستی آموزشوپرورش، آنچه بیشتر در محتوای آموزشوپرورش و دانشگاه نهاد تکرار میشود، نفوذ و توطئه، میدان بهمعنای کارزار، فرمانده، خنثیسازی توطئه و دشمن است. در تحلیل متون دانشگاهها هم هویت، دشمن، قدرت، تخریب و شکست و درواقع خیالپردازیهای سیاسی دیده میشود؛ خیالاتی که در قالب ایدئولوژیک به دانشآموزان آموخته میشود. در این شرایط آزاداندیشیای که بهواسطه سنشان فوران کرده، آنها را پرخاشگر میکند و به درگیری با سیستم آموزشی دعوت و نسبت به آینده و سرزمین بدبین میکند.»
او ادامه داد: «آموزش ما غیریتساز است و «دیگری» درست میکند. از ابتدای دوره آموزش رسمی برای دانشآموزان دیگریهایی تعریف میکند. مناسکگرایی در آموزشوپرورش برای دانشآموزان ناامنی روانی ایجاد میکند. در مدارس مناسبات گرم و عاطفی نیست، درحالیکه آنها زمانی به یکپارچگی میرسند که احساسات متعالی در آنها به یک انسجام قوی برسد.»
تحریم آگاهی جنسی
براساس اعلام او، مدرسهای که باید خیال، احساسات انسانی و صلح را در دانشآموزان پرورش دهد، نفی دیگری و جنگیدن را میآموزد. «حیا» در جامعه ما گفتمان مذکر دارد؛ یعنی زنان باید نسبت به مردان حیا داشته باشند. همین موضوع به مهارجنسی تبدیل شده و وضعیت نامتعادلی در جامعه ایجاد کرده است: «ما در ایران اسناد بینالمللیای که درباره بدن و آگاهی جنسی تدوین شده بودند را تحریم کردیم. چقدر باید تلاش شود تا بیتعادلی و نابهنجاری این جامعه آزرده و خشمهای فروخورده برای نسلهای آینده ترمیم شود؟ آینده این سرزمین را تخریب کردیم. تروما و حس قربانیشدن ایجاد کردیم که باعثشده این نسل خودش را مغلوب و شکستخورده بشناسد و امنیت روانی نداشته باشد.»
فراستخواه در ادامه، طرح برنامه نظام آموزشی کشور را هم بر احساس ناامنی دانشجویان و دانشآموزان مؤثر دانست و ادامه داد: «خانواده و دانشآموز در مدرسه متنها، واحدهای درسی و نوعی از آموزش را با معلمان و اساتید تحتکنترل، تکرار و احساس میکنند که وارد موزههای آموزشی شدهاند، درحالیکه تکنولوژیهای جدید و بهروز را در دست دارند. آموزشوپرورش در اولین گام خلاقیت، تفکر و لذت کشف را از دانشآموز میگیرد. دانشآموزان حفظیاتی را یاد میگیرند که شکوفایی و مهارتهای پیشرفته را برایشان به دنبال ندارد. بهطورکلی آموزش ما شوقانگیز نیست.» او به آخرین آمار شاخص جهانی دانش هم اشاره کرد: «رتبه ایران از میان 154 کشور، 104 است که نهتنها از متوسط جهانی، بلکه از کشورهای همگروه خود نیز عقبتر است. ما در شاخصهای آموزش رتبه 98 و در شاخص آموزش عالی رتبه 137 را بهدست آوردهایم. چقدر توانستیم محیط توانمندسازی برای نسلهای آینده فراهم کنیم؟ در این شاخص هم رتبه 147 را بهدست آوردهایم، یعنی آینده برای چشمان تیزبین کودکانمان ناامن است.»
43 درصد تهرانیها مبتلا به افسردگی
در ادامه علیرضا خوشدل، متخصص اپیدمیولوژی بالینی، بهعنوان دیگر سخنران این پنل، درباره وضعیت شیوع اختلالات روانی در دنیا و ایران توضیح داد و گفت: «طبق آمار سالهای 2019 و 2020 درباره شیوع جهانی این اختلالات، وضعیت ما از نظر افسردگی و اختلالات اضطرابی خوب نیست و در میان کشورهایی با بیشترین تعداد مواجهه را داشتیم.» او به گزارشهایی که درباره این اختلالات بهخصوص موارد خودکشی از ایران منتشر میشود، اشاره کرد و گفت: «گمان نمیکنم کسی این وضعیت را باور داشته باشد. منابع داده ما از خودکشی کجاست؟ سازمان پزشکی قانونی؟ در پزشکی قانونی سقوط از ارتفاع خودکشی خوانده نمیشود، بنابراین باید این منابع را اصلاح کنیم.» بهگفته او، در آمارهای جهانی سنین 18 تا حدود 40 سال، بیشتر در معرض این بیماریها قرار دارند و بهطور جهانی سهم زنان بیشتر است و بزرگترین سهم را افسردگی و بعد از آن، اختلالات اضطرابی دارد: «در کشورهایی با درآمدهای مختلف، بسیاری از بیماران درماننشده باقی میمانند، مثلاً در کشورهایی با درآمد اندک 87 درصد و در کشورهای ثروتمند هم 64 درصد بیماران درماننشده باقی میمانند.»
او با اعلام اینکه بین فقر و کمبود درآمد و این اختلالات ارتباط وجود دارد، گفت: «اگر تمام کشورها را به میزان تولید ناخالص داخلی و فراوانی اختلالات سلامت روان روی نمودار و تغییرات آنها را بین سالهای 1990 تا 2019 بررسی کنیم، این تغییرات، روند افزایشی نشان میدهد. در کشورهای غنی هم این اختلالات بیشتر شناسایی میشود، اما وضعیت کشور ما هم به نسبت همه این گروهها و همردههای خود از نظر تولید ناخالص داخلی بسیار بالاتر است و رشد قابلتوجهی از نظر فراوانی، بار بیماری و رشد در طول زمان دارد. ما در میان کشورهایی قرار داریم که سیاستگذاری سلامت روان دارند، اما کجا آن را اجرا میکنیم؟ چهکسی مطلع است و چقدر توانستیم بار این بیمارهای را کاهش دهیم؟»
براساس اعلام خوشدل، وضعیت تعداد روانپزشکان شاغل در ایران در سال 2011، بهازای هر 100 هزار نفر جمعیت، بین یک تا چهار روانپزشک بود که با حساب آمار مهاجرت روانپزشکان و روانشناسانی که رفته یا در دسترس مردم نیستند، شاید وضعیت کمی هم بدتر باشد. او در ادامه درباره وضعیت شیوع اختلالات روانی در ایران هم توضیح داد: «در مطالعه سال 2007، این آمار با غربالگری حدود 29 درصد و با معاینه بالینی 22 درصد در ایران به دست آمد. در سال 2020 مقاله دیگری منتشر شد که طبق آن، آمار اختلالات روانی در ایران با غربالگری 31 درصد و با مطالعات بالینی 4/25درصد به دست آمد. در مطالعه دیگری که در میان گروهی از بازماندگان جنگ انجام شد، آمار افسردگی 4/22درصد و اختلال پس از سانحه 8/27درصد به دست آمد. در مطالعهای که در شهر تهران انجام شده بود، آمار اختلالات روان در گروه مورد مطالعه از شهروندان این شهر 37درصد، افسردگی 43درصد، اختلالات اضطرابی 40درصد و 5/30درصد اختلال روانتنی به دست آمد.»
آمار بالای اختلال روان در دانشجویان پزشکی
خوشدل درباره بررسی وضعیت این اختلالات در دانشگاههای ایران هم توضیح داد: «مطالعات مناسبی درباره وضعیت سلامت روان در دانشگاههای ایران وجود ندارد، بااینحال چند مطالعه انجامشده و طبق یکی از آنها، فراوانی اختلالات روان در جمعیت موردمطالعه 5/19درصد به دست آمد و یافته خاص آن ارتباط معکوس با درآمد خانواده بود. هرچه درآمد خانواده بالاتر، مشکلات سلامت روان دانشجویان کمتر گزارش شده بود. در شهر همدان هم مطالعه دیگری روی 175 دانشجو انجام شد که طبق آن، آمار این اختلالات در جمعیت مورد مطالعه 4/19درصد به دست آمد که این آمار در زنان بیشتر گزارش شد. ازسویدیگر این آمار در میان دانشجویانی که در دانشگاههای شاهد و ایثارگر پذیرفته شده بودند، 77درصد بود. دانشجویانی که پدرشان فاقد شغل بودند، 3/5 برابر بیشتر در معرض اختلالات روان بودند. در مطالعه دیگری که در دانشگاه آزاد و در میان ورودیهای سال 1401 انجام شد، گروه نرمال 37 درصد و باقی، دچار درجاتی از اختلالات بودند. دانشجویان پزشکی نیز بیشتر در معرض اختلالات روان بودند.»