به نقل از صدانیوز ،آیا چیزهایی که از «سعید مرتضوی» میدانیم، درست و کافی است؟ آیا واقعیت درباره مرتضوی این است که او قاضی جوانی بود که در سن بیستوچندسالگی دادرس دادگاه عمومی و بعد رئیس دادگاه حقوقی شهر بابک شد و در سال ۱۳۷۳ از طریق اسدالله بادامچیان و در ۲۷سالگی به ریاست شعبه […]
به نقل از صدانیوز ،آیا چیزهایی که از «سعید مرتضوی» میدانیم، درست و کافی است؟ آیا واقعیت درباره مرتضوی این است که او قاضی جوانی بود که در سن بیستوچندسالگی دادرس دادگاه عمومی و بعد رئیس دادگاه حقوقی شهر بابک شد و در سال ۱۳۷۳ از طریق اسدالله بادامچیان و در ۲۷سالگی به ریاست شعبه ۹ دادگاه عمومی تهران منصوب شد؟!
یک بار در شروع یک مصاحبه گفت این چیزهایی که در ویکیپدیا درباره من نوشته شده و گفتهاند بادامچیان سفارش من را کرده، اشتباه است و من را با یک مرتضوی دیگری که در دادگستری شهر بابک بوده اشتباه گرفتهاند و من اصلا آقای بادامچیان را نمیشناختم. گفتم پس درستش چیست؟ قول داد که یک بار مفصل درباره گذشته و آغاز ورودش به دستگاه قضا و پلهپله بالارفتن از سمتها را تا رسیدن به دادستانی تهران تعریف کند. قول داد که داد. شبیه همان قولی که به حدادعادل داده بود و حدادعادل راوی «قول شرف» او برای مجلسیان شد که از ریاست سازمان تأمین اجتماعی کنار رود و نرفت و بعد هم گفت اصلا قولی نداده است. مرتضوی دیگر هیچ وقت حاضر به هیچ گفتوگوی مفصلی درباره خودش و گذشتهاش نشد. قول داد درباره روزهای دادگاه مطبوعات، ماجرای زهرا کاظمی، قضیه فروش سؤالات کنکور و ماجرای تحقیق و تفحص از قوه قضائیه که به بازداشت پالیزدار و جمعی دیگر منتهی شد هم مفصل با ما گفتوگو کند که هیچ وقت نکرد. سه یا چهار سال پیش بود که در گیرودار دادگاه کهریزک مدتی مفقودالاثر شده بود. آن زمان هم شایعه گریختنش مطرح بود. یک شب که بالاخره تلفنش را پاسخ داد، در واکنش به همین شایعه با حالت خنده گفت: «من به همه جا ممنوعالورودم؛ کجا بروم».
بعد هم گفت که بیشتر وقتش را در تفت یزد مشغول ساختن یک حسینیه است. نمیدانم سعید مرتضوی چند خط تلفن داشت اما یک خط تلفن معروف داشت که هر وقت تمایل داشت جواب میداد. البته اکثر مواقع هم پاسخ نمیداد. باید آنقدر سمج میشدی و تماس میگرفتی تا بالاخره جواب بدهد. البته وقتهایی هم بود که با همان تماس اول پاسخ میداد. آن هم وقتی بود که احساس میکرد به رسانه نیاز دارد یا باید از خودش دفاع کند. زمانی که روایتهای علیه او در جریان دادگاه کهریزک یا دادگاه تأمین اجتماعی، کثیر و انباشته میشد. قاضی سابق به میدان میآمد یا جوابیههای مفصل و مطول میفرستاد.
گاهی بعد از دادگاه به میان خبرنگاران میآمد و گاهی از در پشتی با محافظ و ماشین به سرعت غیب میشد. از همین بودن و نبودنهایش میشد حدس زد که آن روز دادگاه به نفعش پیش رفته یا ضررش.
در خبرگزاریها گفته شده مرتضوی را به بند ۲۴۱ اوین بردهاند. احتمالش هم زیاد است. بندی شبیه حرف (z) در چهار طبقه که بخشی از آن در اختیار سازمان زندانهاست و بخشهای دیگر در اختیار وزارت اطلاعات و حفاظت و اطلاعات قوه قضائیه. بند ۲۴۱، بند افراد خاص است نه چهرههای عادی. معمولا خبری از قاچاقچیان مواد، متهمان قتل، سرقت، کلاهبرداری یا مجرمان مالی در این بند نیست. ۲۴۱ همان بندی است که محمدرضا رحیمی معاون احمدینژاد آنجا بود. دیروز خبرها حاکی از این بود که معاون احمدینژاد آزاد شده است. بابک زنجانی هم در بند ۲۴۱ است. آن هم درحالیکه بخشی از پرونده مرتضوی با بابک زنجانی گره خورده اما این دو نفر هیچگاه در یک پرونده و بابت یک اتهام مشترک (خرید و فروش شرکتهای تابعه سازمان تأمین اجتماعی) محاکمه نشدند. فرد دیگری که میتوانست با مرتضوی همبند شود ولی نشده، حیدریفر معاون سابق اوست. حیدریفر اتهامات زیاد و عجیب و حبسی طویلالمدت دارد. احتمالا بنا نیست دادستان با معاون سابقش که در ماجرای کهریزک همپروندهای بودند، مواجههای در اوین داشته باشد مگر اینکه حیدریفر را هم به ۲۴۱ منتقل کنند. همان حیدریفری که به «شرق» گفته بود بابت ماجرای کهریزک نه خودش توبه میکند و نه توبه مرتضوی را شرعی میداند!
گویا قرار نیست محکومان اوین در دو سال آتی موفق به رؤیت دادستان سابق شوند. البته از این همنشینی قطعا خیری متوجه زندانیان نخواهد شد اما اگر موفق به دیدارش میشدند، احتمالا با نوع جدیدی از زندانی روبهرو میشدند. برخلاف حیدریفر که هنگام رویارویی با یکی از بازداشتشدگان سابق کهریزک در اوین با حالتی مغموم و خجل حلالیت طلبیده بود (برعکس چیزی که به «شرق» گفته بود) بعید است که مرتضوی چنین مواجههای با زندانیان پیدا کند. او حتی در لباس محکوم هم همان مرتضوی است که بود؛ با همان شیوه و منش. همان شیوهای که روزنامهنگاران را تفتیش عقاید و بعد تحقیر میکند. همان دادستانی است که با لحن عجیب و خاص خود با متهم روبهرو میشود.
از زندانی همبند خود احتمالا پرسشهایی خواهد کرد اما پرسشهایش قطعا گرهای از کار پرسشکننده باز نخواهد کرد. درست مانند قاضی معلقی که در برابر یک روزنامهنگار نشسته و قرار است به سؤالهایش پاسخ دهد اما فضای گفتوگو را به شکلی میچیند و جلو میبرد که گویی مصاحبهکننده همان متهم سابق دادگاه مطبوعات است و مصاحبهشونده قاضی دادگاه. از هر نوع پاسخگویی شفاف طفره میرود و از بازیهای روانی استفاده میکند تا مصاحبهکننده را به اصطلاح آچمز کند. همبندان احتمالی او هم به طور قطع چنین تجربهای از همنشینی با قاضی سابق خواهند داشت. سعید مرتضوی، سهل و ممتنع است. به ظاهر او را میشناسیم. نقلقول از او فراوان وجود دارد. از قضاوتهایش خبر داریم. رد پایش در رخدادهای زیادی وجود دارد. روایت مواجهه مرتضوی با افرادی مانندمحمدحسین خوشوقت، مدیر اداره کل مطبوعات و رسانههای خارجی وزارت ارشاد دولت اصلاحات، نعمت احمدی، حقوقدان و وکیل، ماشاءالله شمسالواعظین، روزنامهنگار، محمد نعیمیپور، مدیرمسئول روزنامه یاس نو، عباس عبدی و… هم از زبان خود آنها بیان شده، هم در مستندات دادگاههای مطبوعات آن روزگار وجود دارد. این روایتها را که کنار هم قرار دهیم، تصویری تقریبا یکدست و شفاف از شخصیت سعید مرتضوی به دست خواهیم آورد اما اینها کافی نیست. کسی که دیروز به اوین رفت، هنوز چیزهای زیادی برای نگفتن و شاید گفتن دارد. فعلا تا دو سال دیگر منتظر میمانیم. او قولهای زیادی داده است. بالاخره زمان عمل او هم فرامیرسد.