دولت آقای روحانی که خود مقصر بزرگ آشفتگی های بورس ایران است به عنوان دولت منتخب مردم می بایست به جای ضربه زدن به اعتماد عمومی مردم به بورس، وارد عمل می شد و حقوق از دست رفته سرمایه گذاران خرد را مطالبه می کرد اما نه تنها چنین اتفاقی نیفتاد، بلکه خود دولت دستی بر آتش انداختن به سرمایه های مردم داشت.
به گزارش نباء خبر،بازار سرمایه ایران در سال گذشته محل رخداد اتفاقات عجیب و غریبی بود که با جرات و صراحت می توان گفت مشابه چنین اتفاقاتی در کمتر بورس های جهان به وقوع می پیوندد. سودهای عجیب و غریبی که از دی ماه سال 98 تقریبا به سرمایه گذاران و سهامداران بورس اختصاص داده شد تا تیر ماه 99 نشان از بی مدیریتی و سوء استفاده ای بزرگ از دارایی های مردم در این بازار متلاطم داشت.
از همان ابتدای امر که اقتصاد رشد منفی داشت و تولید به شدت رو به کاهش می گذاشت، اختصاص سودهای عجیب و غریب به سهامداران نشان دهنده وجود حباب بزرگی در بورس بود که موج ترکیدن آن از همان ابتدا به گوش می رسید اما با آنکه به شدت و با شفافیت مشخص بود که روند رشد بورسی حبابی و کاملا غیر منطقی و غیر علمی است سودهای بالا، تمایل برای سرمایه گذاری دراین بازار را نشانه گرفته بود.
این موضوع علمی در اقتصاد یک واقعیت است که زمانی که تولید یک کشور به رونق واقعی نرسیده و در پایین ترین حد و وضعیت خود به سر می برد، یا به عبارت دیگر با سیاست های ضد تولیدی، تولید تضعیف شده است چگونه می توان انتظار داشت بازار و قیمت سهام افزایش قابل توجهی را تجربه کند؟
آنچه در بورس ایران رخ داد را می توان بازتاب مدیریت اقتصاد ایران درآیینه بازار سهام نامید، به این دلیل که وقتی تولید کشور نیمه تعطیل است و شیوع بیماری کرونا تعطیلی بنگاه های تولیدی را به کرات افزایش داده است، بنحوی که از اسفند 98 بنگاه های تولیدی یکی پس از دیگری یا تعطیل یا با یک سوم ظرفیت خود کار می کردند، و فعالیت های تولیدی روز به روز محدود تر می گردید مشخص بود که هر گونه صعود و افزایش بی سابقه قیمت در بازار سهام حبابی بیش نیست.حبابی که قبل از ترکیدن انتظار می رفت دستگاه قضایی و نظارتی بدان ورود کند، ضمن اینکه قطعا دولت آقای روحانی درآنچه در بورس به عنوان تخلفات روشن و بزرگ رخ داد یک مقصر بزرگ و مسوول است.
دولت آقای روحانی که خود مقصر بزرگ آشفتگی های بورس ایران است به عنوان دولت منتخب مردم می بایست به جای ضربه زدن به اعتماد عمومی مردم به بورس، وارد عمل می شد و حقوق از دست رفته سرمایه گذاران خرد را مطالبه می کرد اما نه تنها چنین اتفاقی نیفتاد، بلکه خود دولت دستی بر آتش انداختن به سرمایه های مردم داشت.
به هر حال زمانی بورس رونق واقعی می گیرد و از هر گونه حباب زایی دور می شود که تولید جان بگیرد، آن زمان مردم می توانند به سرمایه گذاری در بورس اعتماد کنند چرا که کشوری که تولید در آن رونق گرفته و شکوفا شده دارای یک اقتصاد مطمئن است. این اتفاق زمانی رخ می دهد که محور های اصلی اقتصاد کشور بر پایه تولید واقعی بنا گذاشته شود؛ یعنی تولید صنعتی و آنچه که درفعالیت های اقتصادی خود را به صورت کالا نشان میدهد.
اگر تولید محقق شود و کار وتلاش در جامعه نهادینه شود آن زمان سودهای کاذب کازینویی در بورس از بین می رود، بلکه مردم از طریق کار و تلاش معیشت زندگی خود را اداره و شاهد رفاه سالمی در جامعه خواهند بود نه اینکه رفاه و معیشت خود را با ضربه زدن به دیگران ونسل های آینده از طریق خرید و فروش کاغذ که سوداگری نامیده می شود تضمین کنند،خرید و فروش کاغذی که هیچ ربطی به فعالیت تولیدی ندارد.
بی تردید مهمترین مساله برای ساماندهی اقتصاد کشور؛ بازار سرمایه و سایر نیازهای اقتصادی مردم توجه به محور تولید است، ضمن اینکه تحقق تولید نیازمند بستر سازی برای الزامات گسترده ای است که شکل گیری هر گونه تولید صنعتی وابسته به فراهم سازی آنهاست.