اهداف مکرون از حضور در نشست بغداد

به تحلیل کارشناسان سیاسی

حوزه نفوذ سنتی فرانسه در خاورمیانه به منطقه شامات (لبنان و سوریه) باز می‌گردد. لذا تحولات این دو کشور برای الیزه و شخص مکرون در نشست بغداد اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد، به خصوص مسئله نفوذ ایران، هم در لبنان و هم در سوریه و در کنار آن بازیگری حزب الله هم می تواند برای فرانسه اهمیت راهبردی داشته اشد.

به گزارش نباء خبر، با در نظر گرفتن سابقه منفی آمریکا و انگلستان در کشورهایی مانند عراق، ایران و منطقه غرب آسیا، فرانسه و شخص مکرون سعی می کند از این خلاء در راستای منافع خود و پاریس نهایت استفاده را ببرد. در نتیجه سفر و حضور مکرون در نشست بغداد هیچگونه منفعتی، نه برای ایران، نه برای عراق و نه برای امنیت خاورمیانه دارد.

عراق امروز شنبه مهیای میزبانی از نشست مهمی است؛ نشستی که در ابتدا به عنوان نشست همسایگان از آن یاد شد، اما در ادامه با توجه به دعوت از کشورهایی غیر از همسایگان عراق، این نشست رنگ و بوی نشست منطقه ای به خود گرفت. اگرچه بغداد سعی کرده است این نشست در سطح سران برگزار شود، اما طبق واصله با عدم حضور سیدابراهیم رئیسی، رئیس جمهور اسلامی ایران، رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه و محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی وزن این نشست تا اندازه ای کاهش پیدا کرده است. البته با توجه به لیست مدعوین احتمالی و نیز حضور امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، این نشست می تواند یکی از رویدادهای جدی دیپلماتیک در منطقه را رقم بزند که از دل آن شاهد تحولاتی مهم در خاورمیانه باشیم. حال در شرایطی که علاوه بر سران کشورهای مذکور منطقه شاهد عدم حضور روسیه، آمریکا و دیگر بازیگران اروپایی در نشست یاد شده نیستیم سفر معنادار رئیس‌جمهور فرانسه به بغداد به چه دلیل و با چه هدفی انجام شده است؟ دیپلماسی ایرانی، محور گفت وگوی خود با سیدوحید کریمی، کارشناس و تحلیلگر ویژه اروپا را به بررسی این مسئله اختصاص داده است که در ادامه می‌خوانید:

اگرچه در ظاهر امر نشست بغداد با دستور کار بررسی مسائل منطقه به نام عراق و دولت این کشور برگزار خواهد شد، اما پشت پرده ها حکایت از آن دارد که این نشست محصول مشترک بغداد و پاریس است. حال در سایه این مهم، سوالی که ذهن را درگیر می کند ناظر به این نکته است که اگرچه مصطفی الکاظمی، نخست وزیر عراق با هدف به دست آوردن برگ برنده دیپلماتیک در آستانه انتخابات پارلمانی این کشور سعی در برگزاری هر چه بهتر و موفق تر نشست بغداد دارد، آیا می توان مشابه این مسئله را هم برای امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه متصور بود. به هر حال فرانسه هم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری قرار دارد و به نظر می‌رسد که مکرون هم با عدم دستیابی به توفیقاتی در داخل سعی دارد از مجرای دیپلماسی و سیاست خارجی وزن و نفوذ خود را برای انتخابات پیش رو افزایش دهد. تحلیل شما در این خصوص چیست؟ آیا صرفا نگاه انتخاباتی سبب حضور مکرون در عراق است با دلایل دیگری را برای نقش آفرینی رئیس جمهوری فرانسه در برگزاری نشست بغداد متصورید؟

قطعاً اهداف امانوئل مکرون از حضور در نشست بغداد چند منظوره و چند بُعدی است که یکی از این اهداف با نگاه انتخاباتی در دستور کار است. به هر حال پیرو نکته شما مکرون در آستانه انتخابات ریاست جمهوری فرانسه از وضعیت چندان مناسبی در داخل این کشور برخوردار نیست، لذا وی سعی می کند از طریق سیاست خارجی و دیپلماسی نفوذ خود را در این مدت باقی مانده تا انتخابات ریاست جمهوری افزایش دهد. چون جای تعجب بسیار دارد که در یک نشست منطقه‌ای با دستور کار بررسی مسائل این حوزه شاهد حضور رئیس جمهوری از یک کشور اروپایی مانند فرانسه باشیم. به ویژه که اروپایی ها صبغه و سابقه خوبی در میان کشورهای غرب آسیا ندارند. ضمن اینکه اگر چه جهان سیاست بسیار سیال است، اما براساس شنیده ها قرار است که ؟ در انتخابات ریاست جمهوری سال آتی فرانسه شرکت کند که اگر این حضور نهایتا قطعی شود رقیب جدی برای مکرون محسوب خواهد ‌شد و در این صورت شانس پیروزی مکرون در انتخابات پیش روی فرانسه به شدت کاهش پیدا می کند. از این رو مکرون با فعال کردن حوزه سیاست خارجی سعی دارد یک چهره موفق در عرصه بین الملل از خود در سطح افکار عمومی فرانسه نشان دهد. البته از طرف دیگر باید خاطر نشان کرد امکان دارد رئیس جمهور فرانسه با ابزار کاهش مالیات و مانور روی مسائل اقتصادی و معیشتی بتواند در حوزه داخلی هم باعث افزایش وزن خود در میان فرانسویان هم بشود.

در سایه نکته ای که اشاره کردید حوزه نفوذ سنتی فرانسه در خاورمیانه به منطقه شامات (لبنان و سوریه) باز می‌گردد. لذا تحولات این دو کشور برای الیزه و شخص مکرون در نشست بغداد اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد، به خصوص مسئله نفوذ ایران، هم در لبنان و هم در سوریه و در کنار آن بازیگری حزب الله هم می تواند برای فرانسه اهمیت راهبردی داشته اشد. حال به باور شما در یک اولویت بندی به واقع پاریس از دل نشست بغداد چه اهدافی را برای خود در خاورمیانه برگزیده است؟

در زمان دوگل، فرانسه از انگلستان و ایالات متحده آمریکا خواسته بود که با تقسیم کشورهای جهان بین خود، حوزه نفوذ امنیتی شان را تعریف کنند. در این رابطه بر اساس پیشنهاد پاریس قرار شد که شمال آفریقا و منطقه شامات یعنی لبنان و سوریه به فرانسه واگذار شود، بقیه خاورمیانه تحت نفوذ انگلیس و خاوردور و آسیای جنوب شرقی به ایالات متحده سپرده شود. اگر چه در تاریخ ثبت است واشنگتن و لندن این پیشنهاد پاریس را نپذیرفتند، اما در عمل این تقسیم بندی اجرا می شود. با این پیش زمینه و مقدمه تاریخی، من بر این باورم که مکرون با ترفندهای دیپلماتیکی که برای نشست بغداد در نظر دارد سعی خواهد کرد با یک گروکشی و افزایش وزن خود در تحولات منطقه، امتیازات، اهداف و منافع مد نظر خود را در شمال آفریقا و منطقه شامات از انگلستان و آمریکا بگیرد. یعنی پاریس با یک سیاست باجگیرانه به دنبال کسب حمایت ایالات متحده و انگلستان از سیاست ها و منافع خود در حوزه نفوذ سنتی اش در منطقه است.

با این تفاسیر فرانسه و شخص مکرون موفق به این باجگیری خواهد شد. به هر حال در یک نگاه کلی به ساختار اتحادیه اروپا، این اتحادیه در دست سه بازیگر کلیدی یعنی فرانسه، آلمان و انگلستان قرار داشت که با خروج انگلیس از اتحادیه اروپا بستر برای نقش‌آفرینی پاریس و برلین در این اتحادیه افزایش پیدا کرده است. ضمن اینکه در یک خواهش دیگر فرانسه پیشران و رهبر سیاسی و دیپلماتیک اتحادیه اروپا و آلمان موتور محرکه اقتصادی این اتحادیه به شمار می‌رود. پیرو این دو نکته فرانسه در باجیگری خود تا چه اندازه می‌تواند موفق ظاهر شود؟

در سایه آن چه که مطرح کردید با خروج انگلستان از اتحادیه اروپا اکنون نقش و جایگاه آلمان و فرانسه برای رهبری اتحادیه اروپا به شدت پررنگ‌تر شده است. بنابراین فرانسوی‌ها در این برهه نهایت استفاده را از شرایط حال حاضر اتحادیه اروپا و منطقه خاورمیانه خواهند برد تا بتوانند با افزایش وزن خود باجگیری مدنظرشان را پیش ییرند. اگرچه در تقسیم بندی فوق، فرانسه رهبری سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی اتحادیه اروپا را بر عهده دارد، اما در این مسیر کار بسیار دشواری پیش روی مکرون و پاریس است. از یک طرف ناتو در چالش امنیتی و نظامی با روسیه قرار دارد. از طرف دیگر اگر چه خروج انگلستان از اتحادیه اروپا امتیازاتی برای پاریس در برداشته است، اما در آن سو سبب شده است که لندن در جبهه واشنگتن قرار گیرد؛ واشنگتنی که برای عملیاتی نشدن طرح انتقال خط لوله گاز از روسیه به آلمان از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کند. لذا اکنون آلمان و فرانسه تنها مانده اند. نکته مهمتر ناظر به همکاری سه جانبه آلمان، انگلستان و فرانسه در برابر جمهوری اسلامی ایران است. با وجود آنکه انگلستان از اتحادیه اروپا خارج شده است، ولی پاریس، لندن و برلین توافق کرده اند در یک اتحاد دیپلماتیک به عنوان بازیگران اروپایی سیاست واحدی را در برابر تهران اتخاذ کنند که یک خبر منفی برای ما و به ویژه دولت سید ابراهیم رئیسی و حسین امیرعبداللهیان به عنوان وزیر امور خارجه این دولت به شمار می رود. اینجا فرانسه در جایگاه رهبری و پیشرانی سیاسی و دیپلماتیک اروپا می تواند ذیل این اتحاد دیپلماتیک ضد ایرانی باجگیری خود را هم پیگیری کند.

اگر چه در دوران دونالد ترامپ شاهد گسل سیاسی و دیپلماتیک اتحادیه اروپا با ایالات متحده بودیم و این گسل در خصوص آمریکا و فرانسه با محوریت امائول مکرون و دونالد ترامپ به عنوان روسای جمهور دو کشور حتی جنبه شخصی هم پیدا کرده بود، اما در دوران بایدن که با کاهش شکاف اروپا و آمریکا همراه شده است، الیزه موفق به کسب حمایت کاخ سفید از سیاست‌های خود در منطقه خواهد شد؟

نکته مهمی که در پاسخ به این سوال شما باید مد نظر قرار داد این است که اگرچه با پیروزی و روی کار آمدن جو بایدن تا اندازه ای شکاف سیاسی و دیپلماتیک دوران دونالد ترامپ میان ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا ترمیم شده است، اما در صحنه عمل جو ‌بایدن هم همان سیاست های دونالد ترامپ را در قبال اروپایی ها پی می گیرد که نمونه بارز آن را در صحنه تحولات افغانستان مشاهده کردیم. در این خصوص بایدن همان مشی و نگاه دونالد ترامپ را در افغانستان پیاده کرد. چون جو بایدن هم اعتقاد داشته و دارد که دوران موج سواری مجانی به پایان رسیده است. منظور بایدن این است که دیگر ناتو و اعضای آن با هزینه آمریکا نمی توانند منافع و واهداف خود را در دیگر مناطق جهان پیش ببرند. لذا معتقدم جو ‌بایدن در صحنه سیاسی و دیپلماتیک و در سطح کلامی، حمایت های خود را از فرانسه خواهد داشت، اما در صحنه عمل بنایی برای هزینه انسانی، لجستیکی، نظامی، مالی و امنیتی به منظور حمایت از فرانسه و هیچ کشور دیگری را ندارد.

پس دیپلماسی می تواند ریسمان نجات مکرون باشد؟

این مهم تا حد بسیار زیادی منوط به میزان موفقیت دیپلماتیک مکرون در مدت پیش رو تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری فرانسه است. لذا باید دید که رئیس جمهور فرانسه در تحولات سیاسی و دیپلماتیک مانند نشست بغداد تا چه اندازه موفق خواهد شد که اهداف و منافع خود را پیش ببرد. به هر حال با شیوع بیماری کرونا در طول دو سال گذشته اقتصاد فرانسه هم مانند بسیاری از کشورها دچار آسیب جدی شده است. لذا این نکته بر قدرت نظامی فرانسه اثرات مخرب خود را داشته است. ضمن اینکه به دلیل همین مشکلات، فرانسه دیگر نمی تواند طرح خود مبنی بر تشکیل یک نیروی امنیتی و نظامی مستقل اروپایی را هم اجرایی کند. پس وابستگی نظامی و امنیتی فرانسه به ناتو بیش از پیش خواهد بود. البته این مسئله تنها محدود به فرانسه نیست، بلکه کل اروپا به ناتو نیاز دارد. از این منظر من می توانم این را هم متصور باشم که فرانسه با پا گذاشتن در حوزه نفوذ انگلستان و آمریکا یعنی عراق، ایران، منطقه خلیج فارس و … سعی کرده است همان سیاست باجگیرانه خود را عملیاتی کند. با در نظر گرفتن نکته مذکور باید این مهم را یادآورد شد که سفر مکرون به عراق به معنای حضور و تمایل فرانسه برای همکاری با ایران و عراق در منطقه نیست. شاید ما شاهد سفر و حضور مکرون در عراق باشیم و فرانسه در نشست بغداد طی دیدارها و مذاکرت دیپلماتیک قول هایی را هم برای همکاری بدهد، اما به احتمال بسیار زیاد این مواضع و وعده های مکرون مانند لبنان برای تحققشان یا مشروط به برخی همکاری ها خواهد شد و یا عملاً اجرایی نمی‌شود. چون هدف اساسی مکرون از حضور در عراق یک مانور سیاسی و دیپلماتیک در برابر آمریکا و انگلستان برای باجگیری است. یعنی به واقع اکنون با صبغه و سابقه منفی آمریکا و انگلستان در کشورهایی مانند عراق، ایران و منطقه غرب آسیا، فرانسه و شخص مکرون سعی می کند از این خلاء در راستای منافع خود و پاریس نهایت استفاده را ببرد. در نتیجه سفر و حضور مکرون در نشست بغداد هیچگونه منفعتی، نه برای ایران، نه برای عراق و نه برای امنیت خاورمیانه دارد. اتفاقا اینجا جا دارد که مهمانان حاضر در نشست بغداد به طور رسمی از مکرون بخواهند که در نشست سران اروپایی از مقامات کشورهای خاورمیانه دعوت به عمل آورد تا مکرون هم مجبور به در نظر گرفتن وزن و جایگاه کشورهای خاورمیانه در سیاست خارجی الیزه شود. اگر این درخواست در صحنه عمل از جانب مکرون اجابت شد قطعاً ما می توانیم شاهد افزایش وزن کشورهای خاورمیانه در سیاست های اروپا باشیم، چون به هر حال پیرو آنچه که اشاره شد کشور فرانسه نقش پیشرو را در سیاست خارجی و دیپلماسی اتحادیه اروپا بر عهده دارد. اگر هم این درخواست اجابت نشد باید قدر مسلم بفهمیم که از اساس هدف حضور مکرون در نشست بغداد پیگیری منافع شخصی و همچنین منافع کشور فرانسه است نه چیزی بیشتر. یعنی پاریس با حضور در نشست بغداد بنایی برای همراهی، همکاری و حمایت از کشورهای منطقه در حل مناقشات سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک شان ندارد بلکه مکرون به دبنال موج سواری خود است.

با توجه به آن چه که اشاره شد حسین امیرعبداللهیان در اولین سفر و ماموریت دیپلماتیک خود در قامت رئیس دستگاه سیاست خارجی ایران باید اولویت را به فرانسه بدهد یا کشورهای منطقه؛ به هر حال دولت سیزدهم و شخص سیدابراهیم رئیسی مبنای سیاست خارجی خود را احیای روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای همسایه قرار داده بود؟

به نظر من این دو منافاتی با همدیگر ندارند. یعنی آقای امیرعبداللهیان به عنوان وزیر امور خارجه دولت رئیسی در نشست بغداد، هم می‌تواند مناسبات با اروپا را پی بگیرد و هم احیا و تقویت روابط منطقه ای ایران به خصوص با کشورهای حاشیه خلیج فارس را در دستور کار قرار دهد. به هر حال با توجه به واقعیات موجود در صحنه تحولات سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی منطقه متاسفانه هنوز شاهد نفوذ بالای کشورهای اروپایی در غرب آسیا هستیم. لذا باید ما هر دو سوی این مسئله را پی بگیریم. ضمن اینکه اگر آقای امیرعبداللهیان در نشست بغداد محوریت مذاکرات و دیدارهای خود را روی روابط منطقه‌ای بگذارد شاید در مقابل شاهد گروکشی کشورهای خاورمیانه برای تقویت روابط با تهران باشیم. لذا در سایه آنچه که آقای رئیسی و آقای امیرعبداللهیان مطرح کردند باید سیاست خارجی متوازن، هوشمند و منعطف را دستور کار داشته باشیم. البته سیاست خارجی متوازن یک دنیا مفهوم در پشت خود دارد. چون دیگر به جامعه ملل، دهکده جهانی نمی گویند، بلکه از جامعه ملل به عنوان یک خانه وسیع یاد می شود، خانه ای که به دلیل شدت بالای درهم تنیدگی مناسبات کشورها با همدیگر عملاً همه در یک مکان گرد هم امده اند. لذا منطقی آن است که در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، هم تقویت مناسبات با اروپا پیش رود و هم سهمی برای احیای روابط منطقه‌ای در نظر بگیریم. البته در این مسیر باید نهایت هوشمندی سیاسی و خرد دیپلماتیک مد نظر قرار گیرد. چون آنچه که اشاره شد بسیار بعید است مکرون با حضور در نشست بغداد به دنبال همکاری با کشورهای خاورمیانه برای حل مشکلات این منطقه باشد. پس تغییر دولت ها می تواند یک فرصت خوبی را در حوزه سیاست خارجی به جمهوری اسلامی ایران بدهد که با تعریف چارچوب های جدید مذاکره و رایزنی دیپلماتیک، منافع ملی از مسیرهای دیگری که امتحان نشده است محقق شود. بنابراین یک فرصت بسیار مناسب در اختیار آقای رئیسی و آقای امیرعبداللهیان قرار دارد که با تدوین مسیری جدید در دیپلماسی که بر اساس خرد جمعی، نزدیک به اجماع داخلی و در برگیرنده منافع کشور طراحی شده است وزن و جایگاه خود را در سطح منطقه و جهان افزایش دهیم.

 


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید