ابراهیم(ع) به عنوان اعقل عاقلان، رتبهٔ اول متفکران و آقای اندیشمندان در جوانیاش به صاحب عالَم میگوید: «أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ»(سورهٔ بقره، آیهٔ ۱۳۱)، ای مالک جهانیان، من تسلیم تو هستم و هیچ ناحیه از وجودم را به دست کس دیگری نمیدهم. قرآن چندین بار می فرماید: «إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا» ابراهیم حقگرا بود و کمترین انحرافی نداشت؛
به نقل ازصدانیوز، استاد برجسته اخلاق حوزه های علمیه با بیان اینکه زندگی ابراهیم(ع)، سرمشقی نیکو برای تمام عالمیان است، گفت: حضرت ابراهیم(ع) امتیاز بسیاری داشتند ولی بالاترین آن این بوده که نفس باطنی ایشان با کمربند تسلیم به پروردگار بسته شده بود و هیچچیزی قدرت نداشت که نفس ایشان را تحریک کند. نفس در درون ابراهیم(ع) آرامش عجیبی داشت که مرتبههایی را طی میکند و در قرآن مجید به چند مرتبهٔ مثبتِ حرکات نفس اشاره شده است.
هماهنگی همهجانبهٔ وجود ابراهیم(ع) با خواستههای خداوند
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان، استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در بیتالاحزان اصفهان اظهار کرد: ما خبر نداریم که حضرت ابراهیم(ع) در چه تاریخی زندگی میکرده، ولی باید فاصلهای طولانی بین او و ظهور پیغمبر اسلام(ص) باشد. در قرنی که ایشان در آن فاصلهٔ طولانی زندگی میکرد، کار ایمان، اخلاق، عمل، روش، رفتار، کردار و اعتقادات خودش را به جایی رساند که کار آسان و معمولی نبود. فردی که قرنها قبل، تمام جوانب وجودش را از جوانی با پروردگار عالم هماهنگ کرد و اجازه نداد شخصی، خانوادهای، قدرتی، مالی و شهوتی در کشور وجودش موج بیندازد و مریض، ناقص، کوچک و بیارزشش کند. او خیلی زحمت کشیده، گذشت کرده و شجاعت روحی به خرج داده است؛ چون درگیر جنگ با کسی نبود و با نمرود هم که برخورد کرد، لشکر نداشت و خودش تنها بود. میدان خیلی وسیعی برای بدنش باز نشد، ولی روح، عقل، فکر، نیت، رفتار و کردارش تا لحظهٔ از دنیا رفتنش به طور دقیق و بدون کمترین انحرافی با خواستههای پروردگار مهربان عالم هماهنگ بود.
گرایش شدید ابراهیم(ع) به خداوند، نشانگر وجود کارگردانی برای عالَم است
مبلغ برجسته عرصه بین الملل با بیان اینکه گرایش شدید ابراهیم(ع) به خداوند، نشانگر وجود کارگردانی برای عالم است، تصریح کرد: اینکه چنین شخصیت باعظمتی اینگونه با خدا معامله میکند، ما باید بدانیم که این عالَم، خدا و مالک و صاحبی دارد؛ اگر عالَم، کارگردان، مالک و صاحبی نداشت، شخصی که در زمان خودش تا قیامت از نظر عقل در صف برترینها بود
-یعنی در روزگار خودش که کسی عاقلتر از او نبود، در روزگاران بعد و تا قیامت نیز در رأس عاقلان بود؛ تنها یک نفر از او در عقل جلو افتاد که او هم رسول خدا(ص) و اهلبیتش(ع) بود. گذشتهٔ از پیغمبر اکرم(ص) و ائمهٔ طاهرین(ع)، ایشان از نظر عقلی، از همهٔ گذشتگان و آیندگانش برتر بود- به پروردگار گرایش پیدا نمی کرد.
ارزش و مقام ابراهیم(ع) در مقابل مقاله های ضد عقلانی استادان دانشگاه
وی ادامه داد: وقتی چنین عقلی به پروردگار گرایش شدید پیدا میکند، نشان میدهد که عالَم خدا دارد و دیگر در کنار عقل ایشان، نمرهٔ هر منکری با همهٔ حرفهایش صفر است. حال استاد دانشگاه مسکو، استاد دانشگاه هاروارد در آمریکا یا استاد دانشگاه مکگیل در کانادا مقاله یا کتابی بنویسد یا سخنرانی کند که عالَم خدا ندارد؛ وزن او در مقابل ابراهیم(ع) صفر است چون مقاله و گفتار و کتابش ضد عقل است! امام صادق(ع) میفرمایند: وقتی پروردگار عالَم عقل را آفرید؛ آنقدر این مخلوق ارزش داشت که پروردگار نزدیک هزار آیه در قرآن دربارهٔ عقل نازل کرد.
ابراهیم(ع)، خورشید پرفروغ و کمنظیر عالَم هستی
استاد انصاریان به اوصاف بیشمار و بینظیر ابراهیم(ع) در آیات قرآن اشاره و خاطرنشان کرد: حضرت ابراهیم(ع) در قرآن مجید، موجودی متحرک است که فقط در سورهٔ بقره نایستاده بلکه در سورهٔ آلعمران و دیگر سوره ها نیز از ایشان نکاتی بیان شده است. حضرت ابراهیم(ع) بعد از پیغمبر اسلام(ص) و اهلبیت(ع) به خورشید پرفروغ و کمنظیری تبدیل شده که وزن عقلش از همهٔ گذشتگانش و آیندگانش تا قیامت وزن سنگینتری داشته است؛ علاوهبراینکه، پروردگار، ابراهیم(ع) را در جایجای قرآن تأیید میکند و یک ایراد برای ابراهیم(ع) در قرآن مجید پیدا نمیشود!
زندگی ابراهیم(ع)، سرمشقی نیکو برای تمام عالمیان است
وی با اشاره به اینکه زندگی ابراهیم(ع)، سرمشقی نیکو برای تمام عالمیان است، گفت: ابراهیم(ع) به عنوان اعقل عاقلان، رتبهٔ اول متفکران و آقای اندیشمندان در جوانیاش به صاحب عالَم میگوید: «أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ»(سورهٔ بقره، آیهٔ ۱۳۱)، ای مالک جهانیان، من تسلیم تو هستم و هیچ ناحیه از وجودم را به دست کس دیگری نمیدهم. قرآن چندین بار می فرماید: «إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا» ابراهیم حقگرا بود و کمترین انحرافی نداشت؛ خدا را باور داشت و همهٔ نواحی وجودش از توحید پر بود و به بیگانه و غریبه اجازه نداد که در کشور وجودش تصرف نابجا کنند.
نفس باطنی ابراهیم(ع) با کمربند تسلیم به پروردگار بسته شده بود
نویسنده کتاب ارزشمند «نفس» در ادامه افزود: قرآن در آیه ای میگوید: ای مردم، من برای همهٔ شما سرمشقی نیکو چون ابراهیم(ع) در تمام زندگیِ ابراهیم قرار دادم. «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً»(سورهٔ بقره، آیهٔ ۱۲۴) من تو را برای همهٔ انسانها تا قیامت پیشوا قرار دادم؛ اگر به تو اقتدا کنند، دنبال تو به بهشت بیایند و اگر به تو اقتدا نکنند، از تو جدا شده و به جهنم میروند، با هیچکسی هم تعارف ندارند. ابراهیم(ع) امتیاز بسیاری داشتند ولی بالاترین آن این بوده که نفس باطنیاش با کمربند تسلیم به پروردگار بسته شده بود؛ یعنی هیچچیزی قدرت نداشت که سرش را کلاه بگذارد و نفسش را تحریک کند. نفس در درون ابراهیم آرامش عجیبی داشت که مرتبههایی را طی میکند و در قرآن مجید به چند مرتبهٔ مثبتِ حرکات نفس اشاره شده است.
وی در مورد برخی از مسائلی که برای انبیا پیش آمده، بیان کرد: یونس(ع) در کشتی سوار شد تا از نینوا دور شود و دیگر آن مردم را نبیند. همین یک کارش باعث شد که پروردگار او را در شکم نهنگ حبس کند؛ بعد هم که از شکم ماهی بیرون آمد، پروردگار به او خطاب کرد بهطرف قومت برگرد؛ چون صدهزار نفر مشرک، معاند، عوضی و بدکار، همه موحد و متدین شدهاند. یونس دوباره برگشت و به جامعهٔ خودش آمد. اما هرچه دربارهٔ ابراهیم(ع) در قرآن میبینید، مطالبی عرشی و ملکوتی است؛ معلوم میشود که این وجود مقدس، اکمل و اتم بوده و عقلی مافوق عقل گذشتگانش و آیندگانش داشته است؛ حال اگر چهار استاد از معروفترین دانشگاهها سخنرانی کنند، کتاب بنویسند و مقاله بدهند که عالَم خدایی ندارد، مهم نیست چون ابراهیمشناس میفهمد که این کتاب و مقاله بر ضد خدا و ضد عقل کامل است و اصلاً ارزشی ندارد.
نامه دانشمند مصری و پاسخ جالب ادیسون
استاد انصاریان به حکایتی شنیدنی از ادیسون و اعتراف او به وجود پروردگار اشاره و خاطرنشان کرد: دانشمندی مصری خیال کرد کسانی که در غرب به جایی از علم رسیدهاند، امتیازشان این است که منکر خدا هستند؛ یعنی به این نتیجه رسیدهاند که عالَم خدا ندارد. نامهای از قاهره به ادیسون نوشت و پرسید: ادیسون، تو خدا را قبول داری؟ ادیسون به این دانشمند مصری نوشت: روزی در کارگاه صنعتیام با چرخ کار میکردم و چرخ هم بهسرعت میچرخید، یکمرتبه انگشت بزرگم لای چرخ کشیده شد و این سرعت چرخ و پرّهها درجا ناخن انگشت بزرگ من را قُلوهکن کرد. من بدحال شدم، کارگرها و شاگردهای علمی مرا بلند کردند، سریع دوا و باند آوردند و انگشتم را پانسمان کردند. بعد از یکماه که چقدر هم درد کشیدم، پانسمان را که باز کردم، دیدم ناخن از لای گوشت انگشت بیرون میآید؛ ناخنی که روح و حیات ندارد و زنده نیست. با خودم فکر کردم چه کارخانهای در یکذره گوشت نوک انگشت است که عین ناخن اوّل و رنگ ناخن اوّل ناخنسازی میکند! همانجا به انگشتم نگاه کردم و گفتم: ادیسون، تو صد اختراع کردهای، قدرت ساختن یک ناخن بیجان را نداری؛ آنهم وصل به بدن و اینکه بدنت بسازد، رنگش هم رنگ همان باشد. پس معلوم میشود قدرت دیگری پشت بدنت کار میکند که کاری به استخوان، گوشت و پوست ندارد. خدا میفرماید: «وَفِی أَنْفُسِکُمْ ۚ أَفَلَا تُبْصِرُونَ»(سورهٔ ذاریات، آیهٔ ۲۱)، من در باطن خودتان هستم، آیا نمیبینید؟ من تمام کارهای این بدن را انجام میدهم، نه شما!
وی افزود: تنها کاری که دانش میکند، مسائل را با هم ترکیب مینماید؛ یعنی آلومینیوم، آهن، لاستیک و عناصر دیگر را میآورد، اینها را از نظر علمی به همدیگر وصل میکند و ماشین میشود؛ اما بشر هیچچیزی از این ماشین را بهوجود نیاورده است. ابداع کار پروردگار و ترکیب کار دانش است. ما یک مسئلهٔ ابداعی در کل عالم نداریم که عنصر نبوده و آدم آن را پدید آورده است. به عنوان مثال پدیدآوردن به دست بشر محال است.
این سخن که این عالَم خدا ندارد، ضد عقل است
محقق، مفسر و پژوهشگر علوم قرآنی به ادعای بیاساس و دور از عقل منکران خدا اشاره و اظهار کرد: اینکه چهار استاد آمریکایی، انگلیسی، روسی، مسکویی و واشنگتنی، مقاله، جزوه یا یک کتاب با نوک قلم بنویسند یا سخنرانی کنند که عالَم خدا ندارد، اینها در حقیقت ضد عقل حرف میزنند؛ چون هیچ عقلی نمیتواند حرف آنان را باور کند، ما منکر باور کرده در عالَم نداریم.
برای خدا شریک و یار و یاور قرار ندهید
استاد انصاریان در پایان گفت: در کعبه که ساخت ابراهیم(ع) و خانهٔ توحید بود، ۳۶۰ بت آویزان کرده بودند و برایشان نذری میریختند و برمیگشتند، مکهایها هم شکمی از عزا و این مال مُفت درمیآوردند؛ بت پرستان بیان می کردند که هیچ کاری بهتنهایی از دست خدا برنمیآید و کمک میخواهد، پس گفتند این ۳۶۰ بت، یار و کمک و یاور خدا هستند. قرآن می فرماید: «فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»(سورهٔ بقره، آیهٔ ۲۲)، ای بتپرستان، برای خدا شریک، همکار و یار قرار ندهید. «وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» باطن شما میداند که خدا یار و شریک ندارد؛ یعنی هنوز پیغمبر من برایتان دلیل نیاورده و سخنرانی نکرده، استدلال نیاورده است! همین که پیغمبر من میخواهد حرف بزند، با سنگ یا چوب به او ضربه می رسانید یا به او تهمت میزنید و اصلاً نمیگذارید حرف بزند. «فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» برای خدا شریک و یار و یاور قرار ندهید و نگویید خدا بهتنهایی نمیتواند این عالَم را بسازد و کمککار دارد، میدانید که دروغ میگویید؛ چون باطن شما این حرف شما را قبول ندارد.