نقش اهل تردید در واقعه عاشورا!

به نقل از پژوهشگر دینی

امام حسین علیه السلام

بسیاری از مردم کوفه در جدی بودن اختلاف میان حسین و یزید تردید داشتند و تصور می کردند در نهایت میان این دو که هر دو از یک عشیره و قبیله هم هستند، صلح برقرار می شود و بعید است که خون، فیصله بخش عدم بیعت حسین باشد و لذا ناباورانه و اشک ریزان، شاهد شهادت امام شدند.

به گزارش نباءخبر،امروز هفتمین روز ماه محرم است، محرمی که با شهادت امام حسین (ع) رنگ خون به خود گرفت و سرخی آن تاریخ اسلام را متاثر نمود. دیدار به مناسبت این ایام سلسله مطالب حسین جعفری را منتشر می‌کند.

توجه به اتفاقات بعد از شهادت امام حسین (ع) از جمله حمله عمال یزید به مکه و مدینه و سرکوب خونین مردم، قیام توابین در کوفه همچنین قیام مختار و … نشان می دهد که برخی از معارضین و منتقدین حکام فاسد اموی و مروانی در بزنگاهِ انتخاب راه درست، دچار تردید شده، از انجام تکلیف و وظیفه موثر و بموقع باز مانده اند و زمانی که هیچ فایده ای بر قیام و مخالفت شان متصور نبود دست به اقدام زدند و کشته شدند!

قیام توابین در کوفه و قیام مردم مدینه “حره” نمونه های روشنی از حرکت اعتراضی بی موقع مردمی است که به هنگام وجوب حمایت از امام حسین؛ مردد شده، سکوت کردند و در نهایت با بی تدبیری جان خود را از دست داده و باقی مانده ها نیز در خفت بیشتر ادامه حیات داده اند.

اگر بپذیریم که دلیل سکوت و تردید بخشی از ساکنان و ناظران در کوفه، مدینه و مکه، ترس از جان بوده اما در خصوص توابین و اهل قیام حره که در بی موقع ترین زمان، جان برکف، “مرگ” را برگزیدند و در جنگی بی ثمر و برای جبران سکوت نا بهنگام ، فریادی نابهنگام تر کشیدند؛ صادق نیست!!

در نوشته های قبلی صاحب این قلم برخی از علل و دلایل تردید مردم کوفه بیان شد و در این جا قصد دارد به یک دلیل دیگر خصوصاً در خصوص مردم مکه و مدینه اشاره نماید.

“کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا” یعنی بدانیم لحظه لحظه زندگی تک تک ما، صحنه ی تصمیم گیری و انتخاب میان حق و باطل است.

می توان در تبیین و تحلیل اتفاقات و رخدادهای اجتماعی ساده انگاری و ساده سازی کرد و گروهی را محکوم و گروهی دیگر را محق دانست اما بدانیم که درعمل!! حق؛ نه چنان روشن و صریح، و باطل؛ نه چنان سیاه و واضح است که بشود به راحتی آنان را از هم تمیز داد!!!

حق و باطل بهم آمیخته و ممزوج است و همین امتزاج است که مردم را دچار تردید می نماید. بدیهی است برای سرزنش مردم مردد و بی عمل، ابتدا می باید تردیدهای شان را مرتفع ساخت و آنگاه از آنان حمایت از حق را طلبید. اگر به هر دلیل نتوانیم تردیدها و علل تردید اهل تردید را رفع کنیم، اخلاقاً نیز مجاز نیستیم مردم مردد را مورد شماتت قرار دهیم!!

بررسی این موضوع از آنجا اهمیت می یابد که چه بسا مردمان امروز نیز دچار همان تردیدها و شک ها در شکل های جدید هستند و بی آنکه خود متوجه باشند، همانند مردم کوفه و مکه و مدینه عمل می کنند.

خلاصه مدعا:

۱-تردید شیعیان کوفه در عدم همراهی کامل مسلم ابن عقیل و عدم پیوستن به امام حسین بدلیل تردیدی بود که به فهم آنان از امام و دستورات امام بر می گشت؛

در نگاه شیعه کوفی مذهب ( و بسیاری از ما در همین امروز ایران!) این وظیفه و تکلیف امام است که می باید جزئیات اقدامات شیعه را مشخص کند و هر گونه پیشی گرفتن از دستورات امام گمراهی و ضلالت است، شیعه در موارد تردید موظف به وقوف و صبر است. (اَلْوُقُوفُ عِنْدَ اَلشُّبْهَةِ…. وقوف در مورد شبهه بهتر از افتادن در چاه مهلكه است) و چون در دستور امام به مسلم اشاره ای ولو غیر مستقیم به قیام و عزل فرماندار کوفه نشده بود بلکه امام صراحتاً امر فرموده بود بمانید تا بسوی شما بیایم لذا آنان تردید داشتند باید قیام کنند و با کمک مسلم قدرت در کوفه را بدست گیرند و یا صبر کنند تا امام تکلیف شان را معلوم کند و چنین شد که صبر کردند و منفعل شدند تا مسلم تنها بماند! زیرا شیعه کوفی؛ شیعه تقلیدی و ولایتی و اطاعتی است.( و فرق بسیاری میان شیعه “تحقیقی- حمایتی” با شیعه “ولایتی – اطاعتی” وجود دارد. در این‌مورد بیشتر خواهم نوشت)

۲- بسیاری از مردم کوفه در جدی بودن اختلاف میان حسین و یزید تردید داشتند و تصور می کردند در نهایت میان این دو که هر دو از یک عشیره و قبیله هم هستند، صلح برقرار می شود و بعید است که خون، فیصله بخش عدم بیعت حسین باشد و لذا ناباورانه و اشک ریزان، شاهد شهادت امام شدند.

۳- تردید بسیاری از مردم کوفه در حمایت از حسین و حتی جنگ و مجاهده به همراه او (خصوصاً آنان که در ابتدا به حسین نامه نوشتند اما با به قدرت رسیدن یزید، سنگ ولایت و خلافت یزید را به سینه زده، به حسین اصرار می کردند در برابر حاکم مبسوط الید خروج نکن و بیعت بنما!!) به این مهم بر می گشت که باور ایمانی داشتند مطابق دستورات قران، اطاعت از ولی الامر (هر که می خواهد باشد) در ردیف اطاعت از رسول خدا و خداست، لذا حالا که یزید به بسط ید رسیده و حاکم شده، وظیفه هر مسلمانی آن است که ولو قبلاً مخالفِ یزید بوده اما باید در برابرش تمکین کند لذا عدم بیعتِ حسین با یزید، خروج سبط اصغر، بر رسول خدا و خداست و چنین شد که برای اطاعت از خدا، به اطاعت از خلیفه ای چون یزید روی آوردند و در قتال با حسین، رضایت خدا را جستند.!!!

تردید در جدی بودن اطلاعات خطیر و امیدهای واهی!!

۴-تردید مردم مدینه و مکه نیز به این نکته بر می گشت که با توجه به درکی که از وقایع خلافت علی ابن ابیطالب و اختلاف خلیفه وقت با معاویه داشتند، مردد بودند که اطلاعات اعلام شده از سوی حسین ابن علی در مورد یزید به چه میزان جدی است؟ و به همین جهت نیز تصور نمی کردند واقعاً اختلاف میان حسین و یزید به قتل حسین ختم شود.

به عبارت دیگر مردم مدینه سابقه ی توافق حسن با معاویه را داشتند و به همین جهت شاید انتظار داشتند که در این مورد نیز هم یزید و هم حسین، راه میانه و سازش و ترک مخاصمه را بر می گزینند( از قضا پیشنهاد امام‌حسین به عمرسعد برای ترک قتال و رفتنش به شام و مذاکره با یزید موید بی ربط نبورن همین تلقی و امید واهی بود.- گرچه این تقاضا به پیشنهاد شمر و مخالفت ابن زیاد عملی نشد-) لذا خبرها و اطلاعات حسین ابن علی در مورد یزید را جدی نگرفته و چه بسا حساسیت امام حسین را به نوعی خصومت شخصی حمل می کردند. اما وقتی با خبر شهادت حسین مواجهه شدند؛ به خودآمدند و تحقیقی را که می بایست در زمان حیات حسین بن علی انجام می دادند پس از شهادتش انجام دادند!! کسی را به دربار یزید فرستادند تا از صحت ادعاهای حسین اطمینان حاصل کند و وقتی یقین کردند امام حسین جز حق نگفته، قیام “حره” را شکل دادند، قیامی که بدلیل بی موقع بودن، با کشتار زیاد، سرکوب شد.!!!!

واقع آن است که باید دعا کنیم قبل از کوفی نبودن (که همه بی‌استثناء کوفی هستیم و البته تا وقتی گره های ذهنی ما همانند آنان است؛ کوفی هم باقی خواهیم ماند!!)، مدنی و مکی هم نباشیم!!!


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید