شلاگتر تا زمان مرگ اش حتی پاورقیای نیز در تاریخ محسوب نمیشد او یکی از بی شمار سربازان خشمگینی بود که در جستجوی معنا در زندگی شان بودند. با این وجود، مرگ او از سوی آلمانیها به عنوان ایثار و جانباختن برای ملتی شکست خورده از سوی نیروهای شر قلمداد شد. شلاگتر پس از مرگ به قهرمانی برای گروههای ملی گرای دست راستی بخصوص نازیها تبدیل شد.
به گزارش نباءخبر،صد سال بعد در حالی که بار دیگر شاهد منظره نامتناسب تانکهایی هستیم که در روستاهای حاشیه اروپا میچرخند “ولادیمیر پوتین” رئیس جمهور روسیه ممکن است درسهای اشغال شوم روهر را در نظر بگیرد. هیچ برندهای وجود نداشت و آن چه در آن ماهها اتفاق افتاد منجر به سالها وحشت غیرقابل تصور شد.
رگبار گلولههایی که در تاریخ ۲۶ مه ۱۹۲۳ در خارج از دوسلدورف به صدا درآمد حکایت از پایان زندگی “آلبرت لئو شلاگتر” داشت، اما هم چنین آغاز یک افسانه با دقت تنظیم شده بود که در مسیر به قدرت رساندن نازیهای تحت رهبری هیتلر در سالیان بعد به آنان کمک کرد.
به نقل از نیویوروپیئن؛ شلاگتر کهنه سرباز جنگ جهانی اول و عضو شبه نظامیان فری کورپس به دلیل اقدامات خرابکارانه علیه سربازان فرانسوی و بلژیکی که منطقه شدت صنعتی روهر آلمان را در ژانویه همان سال اشغال کرده بودند اعدام شد. آلمان بار دیگر در پرداخت غرامتهای مقرر در معاهده ورسای در سال ۱۹۱۹ میلادی که به طور رسمی به جنگ جهانی اول پایان داد ناکام مانده بود.
شلاگتر تا زمان مرگ اش حتی پاورقیای نیز در تاریخ محسوب نمیشد او یکی از بی شمار سربازان خشمگینی بود که در جستجوی معنا در زندگی شان بودند. با این وجود، مرگ او از سوی آلمانیها به عنوان ایثار و جانباختن برای ملتی شکست خورده از سوی نیروهای شر قلمداد شد. شلاگتر پس از مرگ به قهرمانی برای گروههای ملی گرای دست راستی بخصوص نازیها تبدیل شد.
شلاگتر ۲۰ ساله که در یک خانواده کاتولیک از طبقه متوسط در جنوب آلمان متولد شد هنگام شروع جنگ در سال ۱۹۱۴ میلادی در ارتش ثبت نام کرد. او در چندین نبرد مهم از جمله ایپر، پاشنداله و سُم شرکت داشت و دو بار جایزه صلیب آهنین را دریافت کرد. او در سال ۱۹۱۹ میلادی برای تحصیل در رشته اقتصاد به فرایبورگ رفت، اما پس از یک سال ترک تحصیل کرد و به فری کورپس پیوست. او در طول جنگ استقلال لتونی در ریگا علیه بلشویکها جنگید و در نبردهای خیابانی علیه کمونیستها در طی کودتای ناموفق موسوم به کاپ در سال ۱۹۲۰ میلادی علیه دولت آلمان شرکت کرد.
در این مدت جمهوری وایمار در حال غرق شدن در آشفتگی اقتصادی بود و بارها در پرداخت غرامت که عمدتا به فرانسه بود و در ابتدا ۱۳۲ میلیارد مارک طلا تعیین شد ناکام مانده بود. از زمان وقوع جنگ ارزش مارک واحد پول آلمان کاهش یافته بود. نرخ تورم در سال ۱۹۲۳ میلادی افزایش یافت.
پس از یک نکول (اعلام ورشکستگی و عدم توان پرداخت بدهی) از سوی دولت در دسامبر ۱۹۲۲ میلادی “ریمون پوانکاره” نخست وزیر فرانسه که ظاهرا مردی انعطاف ناپذیر با تعصب شدید ضد آلمانی بود گفت که اگر آلمان رضایت اش را جلب نکند به روهر حمله نظامی خواهد کرد. بدین ترتیب در تاریخ ۱۱ ژانویه حدود ۶۰ هزار سرباز فرانسوی و بلژیکی سوار بر اسب و تانک از مرز عبور کردند و بدون شلیک حتی یک گلوله شهرهایی از جمله کوبلنتس و اِسِن را تحت اشغال خود در آورند. هدف از این حمله مصادره کالاهای و اموال صنعتی و اشغال معادن کلیدی زغال سنگ، راه آهن و کارخانهها بود.
مشاهده ردیف سربازان بیگانه سوار بر اسب که در خیابانهای اسن در حال حرکت بودند و تانکهایی که بیرون ساختمان شهرداری در گِلِزن کرشن صف کشیده بودند برای شهروندان آلمانی که پیشتر نیز تحقیر شده بود تصاویری ناخوشایند بودند و به رنجشهایی دامن زدند که بعدا توسط هیتلر و سایر افراط گرایان مورد سوء استفاده و بهره برداری قرار گرفتند. دولت آلمان غیر نظامیان را به مقاومت منفعلانه تشویق کرد. در آن زمان آلمانی در اطراف مجسمه بیسمارک و دیگر قهرمانان آلمانی جمع شده و فریادهایی توهین آمیز علیه اشغالگران سر دادند.
چندین کارگر در کارخانه فولاد کروپ در اِسِن با سربازان فرانسوی که کامیونها را در اختیار گرفته بودند درگیر شدند. نیروهای اشغالگر محاصرهای اقتصادی را اعمال کردند که باعث قطع ارتباط روهر با سایر مناطق شد. ارز مارک آلمان به شدت در حال کاهش بود در یکم ژوئیه آن سال به ۱۶۰۰۰۰ دلار کاهش یافت در یکم اکتبر به ۲۴۲۰۰۰۰۰۰ دلار و در ۲۰ نوامبر ۱۹۲۳ میلادی به ۴۲۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ دلار کاهش یافت.
اشغال روهر تنها عامل افزایش شدید نرخ تورم نبود، اما قطعا آن را تشدید کرد. پس انداز، حقوق بازنشستگی و دستمزدها یک شبه ارزش خود را از دست دادند یا به قول یکی از روزنامه نگاران معاصر:”همه چیز محو شد”. یک قرص نان در ماه ژانویه آن سال ۲۵۰ مارک قیمت داشت، اما تا نوامبر قیمت آن به ۲۰۰۰۰۰ میلیون مارک رسید. اسکناسها در چمدانها جابجا میشدند و نیاز به تجدید چاپ تمبرهای پستی وجود داشت.
افراط گرایان از ناامیدی و تحقیر توسط اشغالگران خشمگین بودند. هیتلر تلاش کرد در ماه نوامبر با راه اندازی کودتای موسوم به آبجوفروشی در مونیخ بر موج نارضایتی سوار شود، اما این تلاش اولیه برای کسب قدرت با شکست مواجه شد و او به مدت ۱۰ ماه زندانی شد و در آنجا نگارش کتاب “نبرد من” را آغاز کرد.
مقاومت در روهر برای چندین ماه ادامه یافت و حدود ۱۳۰ غیر نظامی آلمانی در جریان آن کشته شدند. شلاگتر که تا آن زمان با نازیها ارتباط برقرار کرده بود آنجا حضور داشت و گروه اش موفق شدند چندین قطار را از ریل خارج کنند. با این وجود، او پس از حمله به یک ریل راه آهن در شمال دوسلدورف در ماه مارس مورد خیانت قرار گرفت و بازداشت شد. او توسط دادگاه نظامی محاکمه و به اعدام محکوم و در نهایت تیرباران شد.
پیوندهای او با نازیها چند روز بعد برجسته شد زمانی که “رودلف هُس” که بعدا فرمانده آشویتس شد و در سال ۱۹۴۷ میلادی به دلیل جنایات جنگی به دار آویخته شد رهبری گروهی از فری کورپس را در عملیات به قتل رساندن “والتر کادو” معلم مدرسه برعهده گرفت، زیرا آنان معتقد بودند که او به شلاگتر خیانت کرده بود.
“مارتین بورمان” که بعدا منشی خصوصی هیتلر شد دستور قتل را صادر کرد. هُس بعدا به ۱۰ سال زندان محکوم شد در حالی که بورمان به یک سال زندان محکوم شده بود. در همان حال انجمن یادبود شلاگتر به سرعت تشکیل شد و هیتلر در ستایش او در نبرد من نوشت:”شلاگتر جانباخته اصلی مقاومت آلمان در برابر اشغال فرانسوی روهر و هم چنین یکی از قهرمانان بزرگ جنبش ناسیونال سوسیالیست است”.
نازیها در سال ۱۹۳۱ میلادی یک صلیب غول پیکر را در محل تیرباران شلاگتر نصب کردند و این افسانه زمانی که “هانس یوهست” نمایشنامه نویس نازی زندگی شلاگتر را در نمایشنامهای همنام او به هیتلر تقدیم کرده بود به روی صحنه آمد. این جمله دلخراش که “زمانی که واژه فرهنگ را میشنوم به هفت تیر خود دست میزنم” که اغلب به اشتباه به “هاینریش هیملر” فرمانده اس اس، همچنین “جوزف گوبلز” رئیس دستگاه تبلیغاتی آلمان نازی و “هرمان گورینگ” فرمانده نیروی هوایی آلمان نازی نسبت داده میشود در اصل از این نمایشنامه نشئت میگیرد. در واقع، یکی از همرزمان دوران جنگ به شلاگتر گفته بود:”من این آشغالها و چرندیات را از سن ۱۸ سالگی میدانم: برادری، برابری، آزادی، زیبایی و کرامت. زمانی که واژه فرهنگ را میشنوم اسلحه برونینگ خود را در دست میگیرم”.
راه سپتامبر زمانی که “گوستاو استرسمن” صدراعظم تازه منصوب شد مقاومت روهر را لغو کرد، اما ناآرامیها داخلی کماکان ادامه یافتند. فرانسه در آن زمان با انتقادهای بین المللی فزایندهای به دلیل اشغالگری مواجه شده بود. بریتانیا و ایالات متحده مخالف موضع فرانسه بودند و سرانجام در سال ۱۹۲۴ میلادی پس از کناره گیری پوانکاره از مقام اش فرانسه و بلژیک طرح داوز برای بازسازی بازپرداختهای آلمان را پذیرفتند و آخرین نیروهای نظامی شان در آگوست سال ۱۹۲۵ میلادی از آلمان خارج شدند.
سپس آلمان از یک دوره آرامش اقتصادی نسبی تا زمان سقوط وال استریت ۱۹۲۹ میلادی برخوردار شد. با این وجود، پس از آن بار دیگر نرخ بیکاری افزایش و دستمزدها کاهش یافت و کسب و کارها به هم ریختند. نیروهای افراطی به سرعت از رکود بزرگ به نفع خود استفاده کرده و روی این موضوع سرمایه گذاری نمودند. نازیها به بزرگترین حزب تبدیل شدند.
صد سال بعد در حالی که بار دیگر شاهد منظره نامتناسب تانکهایی هستیم که در روستاهای حاشیه اروپا میچرخند “ولادیمیر پوتین” رئیس جمهور روسیه ممکن است درسهای اشغال شوم روهر را در نظر بگیرد. هیچ برندهای وجود نداشت و آن چه در آن ماهها رخ داد منجر به سالها وحشت غیرقابل تصور شد.