حدود و ثغور سرزمینی ایران منحصربهفرد بوده و مملو از مجاورت با فرصتهای متعدد و مختلف است. ایران از شمال به منطقه آبی دریای خزر با تمام ویژگیهای سوقالجیشی و ثروتهای نهفته در آن و به چند کشور مهم قفقاز و روسیه از طریق دریا وصل است. علاوه بر ثروتهای موجود در دریای خزر مجموعه کشورهای هممرز با این دریا از حیث سیاست دریامحوری برای ج.ا.ا بالقوه یک امتیاز راهبردی در رقابتهای ژئوپلیتیک است.
به گزارش نبأخبر، به تحلیل مصطفی اعلایی، دیپلمات سابق،«سیاست خارجی متوازن» در واقع یک کلیت متشکل از اجزا و عناصر مختلف و متنوع است که در صورت ایجاد توازن در آنها هدف کلی محقق میشود. چنانکه قبلا تاکید شد، برای اجرای «سیاست خارجی متوازن» در مرحله اول باید مولفههای قدرت و عرصههای تولید قدرت در محیط بینالملل شناسایی شود و هرکدام از آنها با نگاه متوازن مورد توجه قرار گرفته و در دایره برنامهریزی تعریف شوند. در ادامه بحث، اجزای تشکیلدهنده تحت عنوان عناصر و مولفههای مولد قدرت در محیط بینالملل و چگونگی ایجاد توازن در آنها مورد اشاره قرار میگیرد:
۱- توازن در شناسایی و مقتضیات 5 ژئوپلیتیک ایران
ایران به طور طبیعی دارای پنج ژئوپلیتیک زیر است: ژئوپلیتیک شیعه و تمدن اسلامی ژئوپلیتیک جغرافیای تمدنی ژئوپلیتیک انرژی ژئوپلیتیک سرزمینی
ژئوپلیتیک قومیتها.
بدونشک یکی از پایهها و اجزای «سیاست خارجی متوازن» نگاه متوازن به پنج ژئوپلیتیک ایران، مقتضیات و مزیتهای برآمده از آنها برای تولید قدرت با هدف تحقق اهداف سیاست خارجی؛ «امنیت»، «توسعه» و «ارزشها» است. به بیان دیگر، هرگونه بیتوجهی و نبود توازن در محورهای پنجگانه ژئوپلیتیک موجب از دست رفتن فرصتها برای تولید قدرت در رقابتهای ژئوپلیتیک و پیشروی بیگانگان در بهرهمندی از فرصتهای موجود در نظام چندقطبی در جهان میشود.
در ژئوپلیتیک شیعه، پراکندگی جمعیت شیعیان (diaspora) در سواحل مدیترانه، برخی کشورهای خاورمیانه و شبهقاره و سایر کشورهای دنیا یکی از مزیتها و داراییهای بزرگ ایران در سیاست خارجی است.
چهار راهبرد از متن ژئوپلیتیک شیعه میتوان استخراج کرد: ایجاد جامعه شیعی در جهان بر مبنای صلح و امنیت برای همهایجاد کمربند امنیتی با حمایت شیعیان معطوف به مرزهای سرزمینی ایران و مرزهای عقیدتی ترویج ارزشهای شیعی
ایجاد جامعه اقتصادی شیعی در منطقه و جهان.
تاکنون برنامهریزیهایی در این زمینه از سوی برخی نهادهای خارج از حلقه دیپلماسی در ج.ا.ا صورت گرفته است؛ اما به نظر میرسد با وجود آثار وضعی و پیرامونی آن در ایجاد بازدارندگی امنیتی برای کشور ضروری است در راستای اصلاح و تعدیل فعالیتها، جهات دیگری ازجمله مسائل اقتصادی، تجاری و فرهنگی و همچنین جلوگیری از تنشزایی عقیدتی با کشورها به مسیر طیشده اضافه شود.
در حوزه تمدن اسلامیکه میتواند یکی از ابزارهای موثر در رقابتها در عرصه سیاست خارجی باشد، عمدتا به دلیل وجود وضعیتی خاص بین عربستان سعودی با ج.ا.ا و نبود برنامه منسجم، مستمر و بههمپیوسته در سازمان همکاریهای اسلامی و سایر موارد بسیاری از فرصتها از دست رفته و به دیگران واگذار شده است. عربستان و برخی کشورهای عرب و تا حدودی ترکیه به لحاظ نفوذ مالی، سیاسی و مدیریتی در جهان اسلام از مزیت بزرگ تمدن اسلامی و از سازمان همکاریهای اسلامیبیشترین بهرهبرداری در ایجاد ائتلافهای سیاسی و حتی مالی و نظامیرا انجام دادهاند. در صورت توانمندی مردم ایران و تقویت جامعه مدنی اسلامیدر کشور، نفوذ راهبردی ج.ا.ا در دینامیک و پویایی تمدن اسلامی و سازمان همکاریهای اسلامیاقدامات موثری را میتوان با حمایت کشورهای عضو در راستای حفاظت از منافع ملی ازجمله تدوین طرحهای بینالمللی علیه غرب در سازمان ملل انجام داد. راه طولانی در پیش است تا در این زمینه برنامهریزی لازم انجام شود. ژئوپلیتیک جغرافیای تمدنی و ایجاد «هویت مشترک» بین ملتها یکی از ابزارهای موثر پیشبرد منافع ملی در عرصه رقابتهای بینالمللی محسوب میشود؛ برای نمونه کشورهای متنفذ اروپایی با وجود جنگهای درونقارهای اقدام به خلق «هویت مشترک» تحت عنوان «اتحادیه اروپا» کرده و از درون این هویت نهادهای مشترکی را برای رقابت با دیگران خلق کردند.
در حوزه تمدنی ایران، عناصر لازم برای خلق «هویت مشترک» در عرصه تمدنی فراوان هستند. عناصر تمدنی مشترک در حوزههای معماری، علوم و فناوری، موسیقی، مظاهر دینی، ادبیات فاخر و مفاخر درخشان ادبی و عرفانی و مهمتر از همه رشته وصل همهاینها یعنی زبان فارسی سرمایههای ایجاد «هویت مشترک» هستند. وجود «هویت مشترک» از پتانسیلهای قوی برای ایجاد نهادهای مشترک، منافع مشترک، امنیت مشترک، توسعه مشترک و نهایتا ائتلافهای سیاسی و اقتصادی برخوردار است. «هویت مشترک» میتواند نوعی احساس «شهروندی فرهنگی» اتباع کشورهای حوزه تمدنی نسبت بهایران در کنار شهروندی سیاسی نسبت به حاکمیتهای سیاسی خود ایجاد کند. متاسفانهایران از ابتدا توجه سازمانیافته و برنامهریزیشدهای به موضوع «نفوذ تمدنی» در سیاست خارجی نکرده است. در این حوزه نهتنها هیچ توازن و توجه برنامهریزیشدهای در مجموعه بایستههای سیاست خارجی به آن نشده؛ بلکه در برخی مقاطع برخلاف مقتضیات و مزیتهای برآمده از آن عمل شده است.
این بیان بههیچوجه به معنای اهمیتنداشتن داراییهای تمدنی در اقدامات وزارت خارجه ج.ا.ا نیست؛ زیرا اقداماتی نظیر برنامههای جمعی نوروز در سازمان ملل و سایر کشورها و تحرکاتی در حوزههای ادبی و حتی ابتکار تحسینبرانگیز «گفتوگوی تمدنها» در مجمع عمومی سازمان ملل که تاکنون صورت گرفته است، صرفا قائم به فرد یا متکی به گروه خاصی بوده و بههیچعنوان در سیاستها و برنامهریزی کلی سیاست خارجی ایران در سطح ملی و برنامههای توسعه وارد نشده است. ژئوپلیتیک تمدنی در حدی از اهمیت است که باید اهداف و اقداماتی در سطح برنامههای توسعه کشور، سیاستها و برنامههای مستمر دیپلماسی کشور دیده شود. در این حوزه داشتن شاخصهای قابل اندازهگیری برای پیشرفت اقدامات و ارزیابی عملکرد بهویژه در منطقه آسیای میانه و شرق آسیا در برنامهها ضروری است.
کشش ایران تمدنی در ارتباط مستقیم با جاذبهایران شیعی است. ذخایر عظیم انسانی و معنوی در جغرافیای تمدنی ایران بهویژه در حوزه ادبیات فاخر پارسی بهگونهای پیرو الگوهای مذهبی موجود در سابقه شیعی است؛ بنابراین استعدادهای موجود در جغرافیای تمدنی در رقابت ژئوپلیتیک به قدری وسیع و قوی است که در صورت موضوعیت در سیاست خارجی میتواند جریان فرهنگی در حوزه تمدنی ایران در آسیای میانه و شبهقاره در کنار جریان مذهبی در حوزه مدیترانه بیافریند. از این نظر استعدادهای جغرافیای تمدنی میتواند در کنار ژئوپلیتیک شیعه قدرت بازدارندگی در امنیت و توسعه کشور ایجاد کرده و توازنآفرین باشد. در این زمینه شرط لازم برای موفقیت در حوزه ژئوپلیتیک تمدنی تدوین راهبرد احیای جغرافیای تمدنی است. برای این منظور سه محور زیر بیش از همه اهمیت راهبردی دارند:
۱- ایجاد جامعه نوروز در منطقه و جهان بر مبنای ارزشهای مشترک نوروز و ادبیات جغرافیای تمدنی ایران؛
این جامعه میتواند به صورت یک سازمان یا یک مجموعه غیرسازمانی و غیرمتمرکز دارای زیرمجموعههای مروج فرهنگ و تمدن جغرافیای تمدنی باشد. این سازوکار میتواند بنیه ج.ا.ا را برای رقابتهای ژئوپلیتیک در منطقه قویتر کند. چنین کاری را ترکیه، روسیه و انگلستان با توجه به اشتراک زبانی و فرهنگی با برخی کشورها انجام داده و ائتلافهای سیاسی را نیز بر همین مبنا تشکیل دادهاند. این ائتلافها در مناطق مختلف و در سازمان ملل و نهادهای بینالمللی برای تحقق اهداف سیاست خارجی آن کشورها به کار گرفته شدهاند.
۲- ایجاد جامعه اقتصادی نوروز؛
۳- احیای جغرافیای تمدنی ایران.
این امر میتواند بر مبنای سه محور ذیل پیگیری شود:
الف – احیا و ترویج زبان فارسی
اساسا زبان یکی از مهمترین زمینههای فرهنگی برای نفوذ پیرامونی است. روسیه و انگلستان بهعنوان دولتهای توسعهطلب در قرون اخیر قبل از هر چیز به محو زبان فارسی در حوزه تمدنی ایران برای مقابله با آثار تمدنی و فرهنگی ایران مبادرت کردند. محو زبان فارسی و جایگزینی خط سریلیک و زبان انگلیسی از برنامههای مهم این دو کشور استعمارگر در آسیای میانه و شبهقاره بوده است؛ بنابراین احیا و ترویج زبان فارسی با توجه به اتصال آن به ادبیات عمیق و انسانی ایران از مهمترین محورهای راهبرد است.
ب- احیا و ترویج ادبیات و مفاخر ایرانی
یکی از پایههای تمدن غربی فلاسفه و مفاخر ادبی آن است که با تبلیغات فراوان به شهرت جهانی رسیده است. درحالیکه ادبیات جغرافیای تمدنی ایران و مفاخر ادبی آن به اعتراف بزرگان در سطح جهانی و بر قله فضیلتهای انسانی میدرخشند. گنجینه ارزشمند ادبیات ایران به لحاظ ماهیت انسانی و معنوی آن بهویژه در دوران کنونی از قابلیت احیای احساسات انسانی در همه مکانها و مناطق جغرافیایی است. مهمتر از همه و از زاویه رقابتهای ژئوپلیتیک، ادبیات ایران و مفاخر ایرانی مزیت بزرگ و مقتدر برای موفقیت و پیشرفت در این رقابتهاست. برخی از کشورهای منطقه نظیر ترکیه و اعراب که به لحاظ ذخایر تمدنی به پای ایران نمیرسند، اغلب با خلق جعلی یا مصادره آثار و مزیتهای ایرانی، ائتلافهای تمدنی در منطقه و جهان تشکیل داده و از این زاویه به رقابت ژئوپلیتیک ابعاد تازهای داده و منافع جدیدی برای خود خلق کردهاند؛ بنابراین موضوعیت احیای ادبیات و مفاخر ایرانی در سیاست خارجی یک بایسته و جزء مهم از «سیاست خارجی متوازن» است.
ج- احیا و ترویج نام خلیج فارس
خلیج فارس نام تاریخی آبهای جنوبی ایران از دوران عظمت سرزمینی ایران تا کنون است. احیای نام خلیج فارس به لحاظ تاریخی برابر با احیای بزرگی و عظمت ایران در منطقه محسوب میشود. همانگونه که حفظ «اقیانوس هند» برای کشور هند دارای ارزش راهبردی بوده و ابزاری برای تحکیم سلطه بر این اقیانوس ایجاد میکند احیا و ترویج نام خلیج فارس نیز برای ایران از درجه راهبردی برخوردار و ابزاری برای پیشبرد منافع و تسلط کشور بر مناطق سرزمینی محسوب میشود؛ بنابراین از این زاویه موضوع خلیج فارس تنها یک اختلاف حقوقی با بیگانگان نیست. قطع منازعه از سوی بیگانگان برای تصاحب نام این آبراهه تاریخی جهت کسب عظمت در رقابتهای ژئوپلیتیک است؛ ازاینرو سیاست خارجی ایران باید با قراردادن این موضوع در مرکز ثقل سیاستهای امنیتی و توسعهای خود بار ارزشی نیز به اصل توازن جنبه عملی داده و ج.ا.ا را در احیای مزیتهای تمدنی کشور برای صیانت از منافع ملی در رقابتهای منطقهای و جهانی کمک کند.
ژئوپلیتیک انرژی، یکی از عرصههای راهبردی تولید قدرت در رقابتهای منطقهای و بینالمللی است. کشورهای دارنده انرژی از جمله نفت و گاز نه تنها از این ماده و منبع زیرزمینی در جهت توسعه کشور و رفاه شهروندان خود استفاده میکنند بلکه از توان تولید و صادرات نفت و گاز به عنوان ابزار سیاست خارجی برای توازن ژئوپلیتیکی با قدرتهای رقیب و افزایش منافع امنیتی خود بهره میبرند. برای مثال عربستان و روسیه به دفعات در قالب سازمان اوپکپلاس با پیشبرد سیاستهای نفتی به نفع خود بر تحولات انرژی در جهان اثرگذاری کرده و از این طریق منافع خود را بر دیگران تحمیل کردهاند. ایران در زمره کشورهایی است که از این منبع قدرت و مزیت طبیعی برخوردار بوده و در ردیف اول کشورهای صاحبنظر در این حوزه راهبردی است. در عین حال ایران غایب بزرگ در تحولات انرژی در جهان است و این وضعیت موجب غیبت کشور در یکی از مهمترین عرصههای کسب قدرت شده است. لذا «سیاست خارجی متوازن» ایجاب میکند که ج.ا.ا از این حیث در تحولات جهانی نفت و گاز مشارکت و نفوذ داشته و از این طریق از منافع خود صیانت و آن را بر افزونطلبیهای دیگران تحمیل کند. *
ژئوپلیتیک سرزمینی که ناظر بر وضعیت ممتاز جغرافیایی و سرزمینی ایران از ابعاد مختلف است. حدود و ثغور سرزمینی ایران منحصربهفرد بوده و مملو از مجاورت با فرصتهای متعدد و مختلف است. ایران از شمال به منطقه آبی دریای خزر با تمام ویژگیهای سوقالجیشی و ثروتهای نهفته در آن و به چند کشور مهم قفقاز و روسیه از طریق دریا وصل است. علاوه بر ثروتهای موجود در دریای خزر مجموعه کشورهای هممرز با این دریا از حیث سیاست دریامحوری برای ج.ا.ا بالقوه یک امتیاز راهبردی در رقابتهای ژئوپلیتیک است. هر کدام از کشورهای قفقاز و همسایگان دریایی ایران بهنوعی در ژئوپلیتیک منطقه و جهان موثر هستند و ایران میتواند از طریق سیاست خارجی متوازن و ارتباطات هدفدار با آنها از این وضعیت ویژه به نفع منافع خود بهرهبرداری کند. ایران از شمال به آسیای میانه به عنوان کشورهای جدید و حوزه جغرافیای تمدنی و همچنین محل رقابت قدرتهای بزرگ محدود میشود. هر کدام از این کشورها در تحولات منطقه و جهان ورود موثر دارند. روسیه نیز به عنوان قدرت جهانی در شمال ایران قرار دارد که میتواند با تنظیم رابطه صحیح منبع منفعتهای زیادی برای کشور محسوب شود. ایران از شرق به شبهقاره هند، چین و بسیاری از کشورهای قدرتمند منطقه شرق آسیا متصل است. شرق جایگاه کشورهای نوظهور و رقیب غرب است که میتواند از این حیث امتیازات فراوانی برای ج.ا.ا فراهم آورد. کشورمان از شمال و غرب با ترکیه عثمانی، کشورهای عربی و دریای مدیترانه از شرق همسایه است که بخش بزرگی از تاریخ و تمدن دنیا و محل رقابتهای بزرگ است. ایران از جنوب نیز به یکی از بزرگترین آبراههای دنیا به نام خلیجفارس فارس و تنگه هرمز و آبهای دریای عمان و اقیانوس هند متصل است که یکی از بزرگترین مزیتهای سرزمینی کشور محسوب میشود. این ژئوپلیتیک دارای مقتضیات طبیعی، امنیتی و سیاسی است که از زمان هخامنشیان تاکنون برای کشور امتیازات فراوانی را به همراه داشته است. اولین و مهمترین اقتضای طبیعی وضعیت ویژه سرزمینی ایران این است که منافع متنوع و متعدد کشور در تمام پهنههای سرزمینیِ برونمرزی کشور در شمال و جنوب و شرق و غرب توزیع و گسترده شده است. به بیان دیگر، منافع امنیتی و اقتصادی در پشت تمامی مرزهای ایران پراکنده بوده و چه بسا پتانسیل تحقق منافع به لحاظ تاریخی در شمال و آسیای میانه بیش از مناطق دیگر است. بنابراین عدم توازن در اهمیت به منفعتهای متعدد و موجود در همه مناطق پیرامونی ایران و تمرکز بر یک جنبه امنیتی خاص هزینههای زیادی را بر کشور تحمیل میکند و فرصتهای زیادی از دست خواهد رفت. در نتیجه راهبردهایی را که به طور طبیعی از درون این وضعیت ویژه استخراج میشود، میتوان در محورهای زیر خلاصه کرد:
۱- امنیتی و سیاسی:
الف- تسلط امنیتی، اطلاعاتی و نظامیبر کمربند امنیتی و همه مناطق پیرامونی از جمله در آبراههای منطقه، اقتدار نظامیبرای صیانت از منافع شناختهشده و مشروع کشور از جمله در حوزه امنیت و اقتصاد و ایجاد قدرت لازم برای ضمانت و نظارت بر نظم منطقهای به نفع جمهوری اسلامیایران.
ب- ایجاد رابطه صلحآمیز با تمام کشورهای منطقه به عنوان ضرورت قطعی و راهبردی سرزمینی (و نه تاکتیکی) و ایجاد منافع مشترک سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و درهمتنیده با همسایگان،
د- طراحی ترتیبات سیاسی و امنیتی برای مناطق پیرامونی شمال و جنوب ایران و پیگیری مستمر آن به گونهای که سیاست قدیمیایرانستیزی را در منطقه کمرنگ کند. مهمترین موضوع در این باب ازبینبردن سیاست امنیتیسازی غرب است که ابزار مهلکی برای فرسایش سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی برای ایران فراهم آورده است.
ج- تدوین راهبردهای امنیتی که اهداف آن انحصارا معطوف به صیانت از مرزها و تمامیت ارضی ایران و حفاظت از منافع ملی از جمله منافع اقتصادی کشور در مناطق پیرامونی و در همه مناطق جهان از جمله در دریاها و خشکی باشد. از این حیث، سیاست امنیتی و مشارکت نظامیبرونمرزی معطوف به غیر از اهداف فوقالذکر و ترجیح آن بر منفعتهای دیگرِ موجود در سایر مناطق پیرامونی به هیچ وجه منطبق با مقتضیات جامع سرزمینی ایران ارزیابی نمیشود. با رجوع به اصل تفکیکناپذیری تحولات که قبلا گفته شد، معنای این راهبرد بیش از پیش مشخص خواهد شد.
۲- احیای قابلیتهای کریدوری و راههای ارتباطی منطبق با وضعیت سرزمینی ایران دومین راهبرد مهم برای بهرهبرداری از ویژگیهای طبیعی سرزمینی ایران محسوب میشود. متاسفانه به نظر میرسد این جنبه مهم در سیاست خارجی ایران موضوعیت راهبردی نداشته و تاکنون فرصتهای زیادی در احیا و ابداع راههای ارتباطی و اقتصاد اتصالمحور به دیگران واگذار شده است. لذا ضرورت تام دارد که منفعت کریدوری بهعنوان راهبرد قطعی در سیاست خارجی ایران وارد شود.
۳- راهبرد ترویج ارزشها
اصولا دیپلماسی عمومیبرای ترویج ارزشهای هر کشور هموارکننده راه برای مدیریت ادراک مردم منطقه و جهان و هدایت ذهنیتها به سوی حمایت از منافع ملی آن کشور بوده و به ویژه برای کشوری مثل ایران که مزیت سرزمینی و جغرافیایی تمدنی گسترده دارد، از اهمیت راهبردی برخوردار است.
راههای مختلف ترویج ارزشها میتواند بهطور مفصل توسط کارشناسان مورد بحث قرار گیرد. متاسفانهایران غایب بزرگ در منفعت بزرگ دیپلماسی عمومیدر محیط بینالملل است.
ژئوپلیتیک قومیتها
یکی از پیچیدهترین وضعیتها در تاریخ ایران محسوب میشود.
ایران به لحاظ تاریخی از زمان باستان متشکل از قومیتهای مختلف بوده که در طول تاریخ با جابهجاییهای جمعیتی وضعیت خاصی را بر سیاست داخلی و خارجی ایران تحمیل کرده است. برخی قومیتهای ایرانی اهل سنت و دارای زبانهای قومیخود هستند. از سوی دیگر بسیاری از کشورهای همجوار با برخی قومیتهای ایرانی اشتراک زبانی و دینی داشته و همین واقعیت موجب شده است بعضی کشورهای عربزبان و ترکزبان همسایه تلاش فراوان برای ایجاد نوعی همذاتپنداری قومی و حتی ملیتی با آنان در جمعیتهای قومیایران ایجاد کنند. طبعا این تلاشها در طول تاریخ و بهویژه در دوران معاصر در راستای تضعیف دولت مرکزی ایران و ایجاد زمینههای شکاف و تفرقه شهروندان کشور و نهایتا تجزیه کشور و پیروزی در رقابتهای ژئوپلیتیک به کار گرفته شده است. حتی دیده شده که اهالی محترم برخی مناطق به رغم آنکه شیعه هستند، به دلیل نزدیکی زبان آنها به یک زبان غیرایرانی در همسایگی کشور مورد طمع بیگانه جهت ایجاد علقههای مصنوعی با اجنبی قرار گرفتهاند. لذا از ژئوپلیتیک قومیتی ایران دو راهبرد استخراج میشود:
۱- ارتقای زندگی شهروندان از قومیتهایی که مورد طمع بیگانه قرار میگیرند. تفکر تاریخی برخی سیاستمداران برای در ضعف نگهداشتن قومیتهای مرزی و تسلط یک بخش از مردم بر مردم دیگر سم مهلک در حکمرانی عادلانه و تقویت تهدیدهای ناشی از وضعیت ویژه قومیتی است. این تهدید بهویژه با سرعت زیاد برخی کشورهای همسایه مورد نظر در توسعه و رفاه مردمیبیش از پیش برجسته شده و دولت مرکزی میباید به راهبرد ارتقای وضعیت شهروندان اقوام ایرانی اهمیت مضاعف بدهد.
۲- برقراری رابطه صلحآمیز و عادلانه با کشورهای همسایه بهویژهایجاد منافع مشترک با آنان. اشتراک منافع با همسایگان باید به قدری عمیق و موثر باشد که بتواند در یک محاسبه هزینه-فایده آنان را از طمعورزی و توطئه در جامعه سیاسی و اقتصادی ایران بر حذر دارد.
ایران سرنوشت بسیار تلخی را در قرون معاصر در حوزه ژئوپلیتیک قومیتی تجربه کرده است؛ بنابراین برقراری روابط صلحآمیز مبتنی بر اعتماد، اقتدار داخلی و نظامی و موازنه امنیتی با همسایگان همراه با ایجاد اشتراک منافع یک راهبرد برای سیاست خارجی محسوب میشود و نه یک انتخاب مقطعی.