دانشگاه تنها مسئولیتش، حل مسایلی است که جامعه از او می خواهد. از این رو به هیچ وجه ارزش سنجی نمی کند که این کار بد یا خوب است. بد یا خوب مربوط به سیاستمداران است. دانشگاه فقط مساله حل می کند. هیات علمی دانشگاه نیز خود از جامعه است.
به گزارش نبأخبر،دکتر رضا منصوری فیزیکدان، اخترشناس (کیهانشناس)، سیاستگذار علم و استاد بازنشستهٔ دانشکدهٔ فیزیک دانشگاه صنعتی شریف، در دورهٔ دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی معاون پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری بود. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، او در همایش انجمن های علوم اجتماعی، حول مسئولیت اجتماعی دانشگاه صحبت کرد. صحبت های از دو بخش برخوردار بود، ابتدا او از مفاهیم کلیدی حوزه دانشگاه آغاز و تلاش کرد با ذکر تاریخچه ای کوتاه به ایضاح مفهوم دانش ، دانشگری و دانشگاه بپردازد و این که معادل درست کلمات انگلیسی در این باره چیست؟ او در بخش دوم به مسئولیت دانشگاه پرداخت. شاید مهمترین بخش سخنان منصوری در حوزه مسئولیت دانشگاه راجع باشد به این که آن ها یعنی دانشگاه ها هنوز از وظایف خود تعریفی ارائه نکرده اند. صحبت های منصوری در زیر از نظرتان می گذرد:
***
حساسیت های لغوی
لغت “فن آوری” را در دهه ۳۰، مرحوم احمد آرام، ساخت. ترکیب این کلمه اساسا “فن” و “آور” نیست، بلکه “فن وری” است، به این معنا که “الف” آن میان وند است. اساسا معنای دیگری می دهد و مستقل از این که خوشمان بیاید و خوشمان نیاید، در فارسی زبانان جا افتاده است، و منی هم که لغت فن آوری به گوشم می خورد، همان تکنولوژی برایم تداعی می شود، و بنابراین با آن مشکلی ندارم.
اما کلیدواژه های “مسئولیت”، “دانشگاه” و “علم” در موضوع صحبت من مهم هستند. در بحث حاضر، فرضم آن است که مفهوم مسئولیت به معنای پاسخگویی، برایمان آشکار است. اما در حوزه کلمه های دانشگاه و علم، ابهامات بسیاری در فارسی وجود دارد که اگر ابهامات آن روشن نشود اساسا گفت و گو با یکدیگر امکانپذیر نیست.
در سال های ۱۳۷۵ و یا ۱۳۷۶ بود که برای اولین بار در کتاب “ایران من ۱۴۲۷” نوشتم، که به راحتی نمی توان کلمه science را به فارسی ترجمه کنیم. البته اشکالی نمی بینم science را علم ترجمه کنیم، اما در کنار علم، کلمه دیگری به نام دانش داریم.
اما وقتی ترکیبات کلمه science را می خواهیم به فارسی ترجمه کنیم، مانند scientist، به مشکل برمی خوریم. از کلمه scientist در ذهن انگلیسی یا آلمانی زبان ، آن چیزی تداعی نمی شود که در ذهن من فارسی زبان به عنوان دانشمند تداعی می شود. دانشمند دارای سن مناسب و متانتی است ولی scientist می تواند یک جوان قرطی هم باشد (با عرض پوزش از این بیان) و اساسا به قیافه اش دانشمندی نمی خورد. از این رو وقتی این ترکیب از طرف سیاستمداران ما ، به برخی جوانان به عنوان دانشمندان جوان خطاب می کنند، آدمی خنده اش می گیرد.
حال علتش چیست؟ سال ۱۸۵۵ یا ۱۸۵۶ “هیوول” در سخنرانی خود می گوید we scientist و برای اولین بار کلمه scientist را به کار می برد. این کلمه در زبان انگلیسی و همچنین در دیگر زبان های اروپایی نبود.
scientist مانند پسوند “گر” در ادبیات فارسی است مانند “مسگر”، یا “جهادگر”. حال کلمه “دانش گر” یا “دانشور” که خیلی قدیمی و فارسی هستند، مانند کسی است که با science سروکار دارد و حرفه اش science است.، اتفاقا این موضوع در تاریخ ثبت است که وقتی سخنرانی هیوول تمام شد، همه به او اعتراض کردند که natural philosopher فیلسوف علوم طبیعی هستند. یا فیلسوف طبیعت هستند، scientist یا دانشگر یعنی چه؟ و این کلمه، یک جور کوچک کردن افتخاری است که این فیلسوفان برای خود قائل هستند. فیلسوف لقبان ایرانی هم، می گویند که فیلسوف هستند و فلسفه سلطان علم است؛ اما در دنیای جدید فلسفه دیگر سلطان علم نیست.
به هر حال scientist به معنای دانشگری در نگاه “هیوول”، حرفه ای است مانند مسگری یا جهادگری. یعنی کسی که در کارهایی مهارت دارد، در یک نهاد مدنی استخدام می شود، حقوق می گیرد، و بابت آن حقوق کاری نیز انجام می دهد. ولی پیش از آن ، چنین مفهومی وجود نداشت. این را من در کتاب “ایران من ۱۴۲۷” نوشتم که در فارسی scientist را به دانشگر ترجمه کنیم. این اواخر می بینم این موضوع دارد جا می افتد. به هر روی دانشگر معادل scientist است. در صورتی که عالم یا دانشمند، معنای scientist را به ذهن متبادر نمی کند به ویژه که عالم نه در دانشگاه ها که در حوزه علمیه است.
پس یک علم داریم که در دانشگاه ها به معنای science است، یک علوم دینی هم داریم که در حوزه علمیه تدریس می شود. اما من دانش و را از علم تفکیک می کنم. در کتب فرهنگ، علم همان دانش است. البته ممکن است بگویند که علم عربی و دانش فارسی است. ولی به نظر هر دو آن ها فارسی هستند.
knowledge نیز درفارسی گاهی به معنای معرفت به کار برده می شود. اما زمانی که می گویم دانش، منظورم دانش علمی یعنی scientific knowledge است. به این دانش علمی به اختصار دانش می گوییم. این دو را باید از یکدیگر تفکیک کنیم، هر چند در ذهن ما ایرانیان تفکیک نشده است. ولی مجبوریم این کار را انجام بدهیم تا بتوانیم اتفاقات دنیای مدرن را درک بکنیم.
مسئولیت دانشگاه
دانشگاه تهران را به عنوان اولین دانشگاه داریم، و الآن تعداد چندهزار مدرسه های عالی داریم. مدرسه عالی را معادل کالج به کار می برم. آن چه ما در ایران داریم، از جنس کالج و مدرسه عالی است. حتی دانشگاه صنعتی شریف که من آن جا هستم، که می گوییم دانشگاه بسیار خوبی است و در دنیا دارای درجه خوبی است، اما هنوز از دید من از جنس کالج است، نه univercity دانشگاه.
حالا اگر از مسئولیت دانشگاه صحبت می کنیم، منظورمان کدام دانشگاه است؟ من اگر از مسئولیت دانشگاه در ایران صحبت می کنم، می گویم برمبنای قوانین کشور، دانشگاه ها مسئولیتی ندارند، جز این که آموزش بدهند. اگر دقت بکنید سازمان مدیریت بودجه ای را بر حسب تعداد دانشجو به دانشگاه اختصاص می دهد. سال هاست این روند ادامه دارد و حاضر نیستند جز این فکر بکنند.
یا فرض کنید ستاد انقلاب فرهنگی، وزارت علوم، یا وزارت بهداشت، می گویند این گونه درس بدهید، و دیگر مسئولیتی ندارند. به عبارتی می گویند دانشگاه هم مسئولیتی ندارد. جز این که درس بدهند. درس را هم دارند می دهند. ولی ممکن است که بگویم من ایرانی دوست دارم دانشگاه مان مدرسه نباشد بلکه دانشگاه باشد. آنوقت باید بگویند دانشگاه به چه معنایی است؟ آنگاه شاید بتوانم از مسئولیت دانشگاه صحبت بکنم.
از دید من، که تعریف خود من از دانشگاه است، در قرن ۱۴ هجری خودمان نمی گویم دانشگاه چه باید باشد؟ جامعه موجود به ویژه در چندصد سال اخیر، نهادهایی به وجود آورده ، که تنها به عنوان ساختارهای کالبدی نیستند. برای مثال دولت وزارتخانه های مختلف فلان، و … دارد. آن ها به عنوان نهاد با یکدیگر روال و تعامل دارند.
دستگاه های اجرایی یا نهادها در کشورها، برای حل مسایل و رفع نیازمندی های مردم هستند. برای مثال وزارت نیرو برق تولید می کند یا وزارت کشاورزی مسئول غذاست و این ها دستگاه های اجرایی هستند. در همه دنیا وجود دارند.
اما هیچ جامعه ای صرفا با این دست از نهادها نمی توانند مسایل شان را حل بکنند. یکسری مسایل باقی می مانند که این مسایل به دانشگاه می آیند. دانشگاه در دنیای مدرن به مسایلی می پردازند که بقیه نهادها نمی توانند آن ها را حل بکنند. این تعریف من از دانشگاه است. همیشه یک سری مسایل می مانند که به دانشگاه می رود. به زبان مدرن حل مساله هایی که باقی می ماند، به قدری هزینه بر است، که دستگاه های دولتی و بخش خصوصی توان برای حل آن ها را ندارند.
دانشگاه بسیار ارزان این کار را تمام می کند. پروژه ای که با یک دانشجوی دکترا در دانشگاه انجام می شود، حدود یک دهم تا یک پنجم هزینه ای است که توسط دستگاه اجرایی انجام می شود. بنابراین عقل سلیم می گوید به دانشگاه پروژه را بدهیم زیرا دانشگاه چنین وظیفه ای دارد. پس دانشگاه از دید من یک نهاد اجتماعی برای حل مساله های جامعه است که بقیه دستگاه های اجرایی به آن اقدام نمی کنند بلکه دانشگاه اقدام به تحقیق در آن حوزه می کند. این در همه کشورهای دیگر از جمله آمریکا، چین ، روسیه و …صادق است.
بنابراین دانشگاه تنها مسئولیتش، حل مسایلی است که جامعه از او می خواهد. از این رو به هیچ وجه ارزش سنجی نمی کند که این کار بد یا خوب است. بد یا خوب مربوط به سیاستمداران است. دانشگاه فقط مساله حل می کند. هیات علمی دانشگاه نیز خود از جامعه است.
بنابراین بر اساس مساله ای که به دانشگاه می آید، دانشجوی دکترای می گیریم، مدل درست می کنیم و به موضوع می پردازیم. بنابراین از آن جا که من نیز بخشی از جامعه هستم، از طرف دانشگاه به بخشی از نیاز جامعه می پردازم. این خود انتزاعی ترین کاری است که یک دانشگاهی می تواند انجام بدهد. تا آن جا که دیگر تفکیک اش از فن آوری مشکل می شود.
موقعیت کارهای صنعتی در دانشگاه های ایران
در حال حاضر دانشگاه های مختلف حتی دانشگاه های کوچک ایران به خوبی کارهای صنعتی بسیار عالی انجام می دهند، هرچند حجم اش بسیار کم است، ولی در مقایسه با ۲۰ سال پیش تحول بسیار عظیمی صورت گرفته است. اما هنوز به آن اهداف اصلی نرسیده ایم زیرا هنوز هیچ دانشگاهی در ایران نداریم که خود را تعریف کرده باشد.
وزارت علوم این کار را نکرده، ستاد انقلاب فرهنگی، و کمیسیون مجلس در حوزه آموزش متوجه جنین مسایلی نیستند. هنوز هم ندیده ام که خود دانشگاهی ها برای مثال شورای دانشگاها بیایند و خود را تعریف کنند که چه کاره هستند، و چه کار باید انجام بدهند.
حال زمانی که هیچ دانشگاهی و هیچ دستگاه اجرایی چنین نکرده اند، پس دانشگاه هم مسئولیتی ندارد. البته من امیدوارم روزی که قاعدتا باید از پایین یعنی از خود دانشگاه ها آغاز بشود، و برخلاف حرفی که همکاران ما در دانشگاه ها می زنند، یعنی اذیت ها و مشکلاتی که در همه دانشگاه ها هست شامل اخراج، حراست، و حقوق کارگری که به استاد می دهند، هنوز دانشکده های ما آن آزادی و فرصت را دارند که به این مساله بپردازند. و این نیاز جامعه است. روزی که این وظیف تعریف بشود از درون آن مسئولیت در می آید.