برای درک موضع گیری رادیکال مکرون و وزیر خارجهاش در رابطه با حضور سعودی در مذاکرات احتمالی و وضع محدودیتهای شدید علیه تهران، میبایستی به نگرانی پاریس نسبت به بی اهمیت بودن نقش این کشور در مذاکرات احتمالی آتی پرداخت.
به گزارش نباء خبر،نگرانی از کاهش نفوذ و نقش فرانسه در مذاکرات احتمالی با ایران و تلاش برای جلب نظر مساعد رژیم اسرائیل در کنار سرمایه گذاری فزاینده در عربستان سعودی توامان با پروسه احیای پلیس خوب – پلیس بد در مذاکرات آتی با ایران را میتوان عامل اصلی موضع اخیر مقامات فرانسوی دانست.
؛ در حالی که کمتر از ده روز از زمان استقرار جو بایدن در کاخ سفید نمیگذرد، انتخاب رابرت مالی به عنوان مسئول میز ایران و اظهارات جک سالیوان مشاور امنیت ملی آمریکا و آنتونی بلینکن وزیر امورخارجه این کشور، پیرامون ضرورت دستیابی به توافق با ایران و بازگشت تهران به مفاد برجام، نشان از اهمیت جایگاه ایران و مذاکرات احتمالی هستهای در سیاست خارجی واشنگتن دارد. برآورد سالهای استقرار دونالد ترامپ در کاخ سفید بیانگر آن است که دول اروپایی، تلاش نمودند تا با توسل به حربههای متفاوت مانع از فروپاشی برنامه جامع اقدام متشرک با ایران شوند. طرح مباحثی از قبیل اینستکس و ممانعت از تشدید فشارهای همه جانبه علیه تهران از سوی اروپاییها در همین راستا صورت پذیرفت. اکنون و با پیروزی بایدن و علی رغم هشدارهای متعدد مقامات رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی مبنی بر عدم بازگشت آمریکا به برجام، مقامات اروپایی بیش از هر زمان پا در میدان نهاده و همسو با آمریکا، خواستار بازگشت کامل ایران به مفاد برجام شده اند.
در این میان مقامات اروپایی بیش از پیش همسو با آمریکا شده و علاوه بر ضرورت احیای برجام، از دستیابی به توافقاتی فراتر از برجام سخن به میان میآورند. تاکید بر ضرورت مهار نفوذ منطقه ای تهران و همچنین کاهش بُرد موشکهای ایران از جمله مواردی است که این روزها بیش از پیش از سوی مقامات غربی مطرح میشود. در این میان اظهارات رئیس جمهور فرانسه و تاکید پاریس بر ضرورت حضور شماری از قدرتهای منطقهای و در راس آنها عربستان سعودی در مذاکرات احتمالی با ایران، مورد توجه رسانهها و محافل خبری خبری قرار گرفته است. رئیسجمهوری فرانسه روز 29 ژانویه 2021 در گفتگو با العربیه تاکید کرد که هر مذاکرهای که با ایران صورت گیرد، سختگیرانه خواهد بود و حضور شرکای منطقهای از جمله پادشاهی عربی سعودی در آن ضروری خواهد بود. رئیسجمهوری فرانسه گفت: «در منطقه [خاورمیانه] باید با سعودی به توافق اطمینان بخش برسیم و این کشور را در هر توافقی با ایران، شریک کنیم.» مکرون در ادامه افزود: «نباید اشتباه سال 2015 را مرتکب شویم و باید طرفهای منطقهای را در توافق هستهای مشارکت دهیم.» او هشدار داد که زمان باقیمانده برای جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات اتمی بسیار اندک است.
اظهارات رادیکال رئیس جمهور فرانسه، یاد آور مواضع تند و تیز این کشور در آستانه دستیابی به توافق سال ۲۰۱۵ (برجام) است، مقطعی که در آن لوران فابیوس وزیر خارجه فرانسه بیش از جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا، از ضرورت مهار ایران سخن به میان میآورد. در ادامه به تشریح دلایل اتخاذ این مواضع از سوی فرانسه میپردازیم.
احیای سیاست پلیس خوب و پلیس بد در مذاکرات احتمالی پیشِ رو
با وجود تلاش کج دار و مریز پاریس برای ممانعت از فروپاشی برجام، اکنون و با روی کار آمدن دولت بایدن در ایالات متحده آمریکا، مقامات فرانسوی مجددا به رویکرد پیشین خود در قبال فرآیند منتهی به برجام بازگشتهاند، مقطعی که در آن جان کری نقش پلیس خوب را در مذاکره با ایران ایفا کرده و با ورود فابیوس بعنوان پلیس بد در روند ماجرا، زمینه اخذ امتیاز حداکثری برای غرب و تشدید فشارها بر ایران جهت دستیابی به توافق افزوده میشد. از همین رو قابل تصور است که مقامات فرانسوی در اقدامی هماهنگ شده با واشنگتن به در پیش گرفتن رویکردی ایران ستیزانه متمایل شده و از ضرورت حضور سعودی در مذاکرات سخن به میان آوردهاند.
ژان ایو لودریان، وزیر امور خارجه فرانسه در مصاحبهای اخیرش اظهار داشته که فشارهای دونالد ترامپ علیه ایران نتیجه عکس داده است. وزیر خارجه فرانسه با تکرار ادعاهای اثبات نشده درباره تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هستهای گفته است: «وضعیت بسیار خطرناکی است، چون دستیابی ایران به سلاح هستهای تبعات ژئواستراژیکی عظیمی خواهد داشت.» رئیس دستگاه دیپلماسی باتاکید بر این مسئله که “ما باید دنبال راهی برای بازگشت به توافق وین (برجام) باشیم”، پرده از رویکرد زیادهخواهانه جدید پاریس برداشته و در ایفای نقش «پلیس بد» ماجرا مدعی شده بود: «احیای توافق هستهای کافی نیست. لازم است گفتوگوهای سختی درباره فعالیتهای منطقهای و موشکی بالستیک ایران داشته باشیم».
دوشیدن گاو شیرده منطقه
اصلاح گاو شیرده، یاد آور سیاست دونالد ترامپ در تعامل با عربستان سعودی است. سیاستی که در آن، آمریکاییها مدعی بودند که در ازای تامین امنیت سعودی و فروش تسلیحات به این کشور، ریاض میبایستی عمده درآمدهای نفتیاش را در صرف خرید کالاهای آمریکایی نموده و در بازار این کشور سرمایه گذاری نماید. اکنون و با روی کار آمدن بایدن و ظن کاهش روابط میان ریاض و واشنگتن بویژه در رابطه با چگونگی تداوم جنگ خونین یمن، مقامات فرانسوی پیشدستی کرده و از همین ابتدای ماجرا، چراغ سبز را به سعودی ها نشان دادهاند.
امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه با علم به این مسئله که ایران به هیچ وجه امکانی برای حضور سعودی در مذاکرات احتمالیاش با قدرتهای بینالمللی فراهم نخواهد کرد به طرح این مسئله پرداخته تا با خوش خدمتی به آل سعود، زمینه حضور دوچندان اقتصادی را در بازارهای سعودی فراهم آورد. طرحهای کلان محمد بن سلمان برای دگرگونی اقتصاد سعودی و کاهش وابستگی به نفت بیش از پیش فرانسویها را در زمینه حضور در بازار سعودی مشتاق نموده است. اظهارات اخیر مکرون و لودریان محدود به سعودی نمانده و آنها در پی برقراری روابطی مستحکمتر با امارات متحده عربی، بحرین و کویت هستند تا هم منافع اقتصادی کلانی را در این راستا جلب نمایند و هم جای پای خویش را در منطقه مستحکمتر نمایند.
از شیخ نشینهای خلیج فارس بعنوان یکی از پرو پا قرص ترین مشتریهای تسلیحات بینالمللی نام برده میشود. دولت فرانسه نیز جزز بزرگترین دولتهایی است که درآمدهای هنگفتی را از طریق فروش تسلیحات کسب مینماید. نگاهی به تحولات حاکم بر روابط پاریس با شورای همکاری خلیج فارس گواه آن است، که بخش اعظمی از جنگندههای فرانسوی و ناوهای این کشور از سوی شش کشور عربی شورای همکاری خریداری شده و فرانسویها اخیرا موفق شده اند تا پایگاهی نظامی در امارات متحده را از آن خود نمایند.
خوش خدمتی به صهیونیستها
از لابی صهیونیستها در کنار لابی ارامنه به عنوان دو لابی بسیار قدرتمند در فرانسه نام برده میشود. اظهارات تند و تیز مکرون و لودریان علیه ایران و تاکید بر حضور کشورهای منطقهای در پروسه مذاکره احتمالی با ایران و وضع محدودیتهای شدید علیه فعالیتهای هستهای کشورمان و همچنین تاکید بر کاهش بُرد موشکهای ایران و ممانعت از نفوذ فزاینده تهران در منطقه؛ بیش از هر کس به مذاق بنیامین نتانیاهو و نیروهای دست راستی لیکود در رژیم صهیونیستی خوش خواهد آمد. از همین رو و در رمزگشایی از چرایی بیان اظهارات یاد شده از سوی دولتمردان فرانسوی آن هم در مقطع کنونی نمیتوان از مسئله یاد شده به راحتی عبور نمود.
نگاهی به تاریخ هفتاد و دو ساله رژیم اشغالگر قدس نشان می دهد که دولت فرانسه بعنوان بزرگترین حامی صهیونیستها در خلال دو دهه اول اشغال سرزمینهای اشغالی محسوب می شده است. در خلال دهه هفتاد میلادی و پس از آن و با حضور پررنگ تر آمریکا در منطقه، همواره از فرانسه به عنوان دومین قدرت بین المللی حامی اسرائیل نام برده میشود. جالب آن که این دولتمردان فرانسوی بودند که در دهههای پنجاه و شصت و در اوج نگرانی جامعه جهانی از افزایش روز افزون تسلیحات کشتار جمعی در جهان، نقش بسزایی در ارائه دانش ساخت تسلیحات اتمی برای اسرائیل ایفا نمودند. نیروگاه اتمی دیمونا در آن مقطع و بدون اطلاع آمریکاییها و با حمایت صریح پاریس به سوی ساخت بمب اتمی حرکت نمود.
ایفای نقش پر رنگ در مذاکرات احتمالی با ایران در آینده
ناظرین بینالمللی مهمترین عامل تحقق برجام در سال ۲۰۱۵ را در موافقت دوجانبه ایران و ایالات متحده آمریکا میدانستند و اگر نمیبود خروج ترامپ از برجام، هیچ یک از دولتهای اروپایی و روسیه و چین به تنهایی توان احیا و یا نابودی چنین توافقی را نداشتند. اکنون و با روی کارآمدن بایدن و خوشبینی برخی تحلیلگران غربی از گفتگوی احتمالی آمریکا با ایران، شماری از مقامات اروپایی نگرانند که در مذاکرات آتی از نقشی بی اهمیت در فرآیند مذاکرات برخوردار باشند.
به واقع و برای درک موضع گیری رادیکال مکرون و وزیر خارجهاش در رابطه با حضور سعودی در مذاکرات احتمالی و وضع محدودیتهای شدید علیه تهران، میبایستی به نگرانی پاریس نسبت به بی اهمیت بودن نقش این کشور در مذاکرات احتمالی آتی پرداخت. چنگ و دندان نشان دادن فرانسویها نه به معنای سنگ اندازی در مسیر برجام است، بلکه صرفا به معنای ارائه چهره ای توانمند از خود و تاکید برای حضورشان در رخدادهای مهم بینالمللی نظیر گفتگوها با ایران است. نگاهی به سیاست فرانسه در دوران تصدی ترامپ و تاکید پاریس بر احیای برجام و عدول واشنگتن از مواضعش بیانگر صحت این ادعاست؛ اکنون و با قدرت گیری نیروهای متمایل به مذاکره با ایران در هیات حاکمه آمریکا نظیر رابرات مالی، جک سالیوان، وندی شرمن، ویلیام برنز و آنتونی بلینکن، مقامات پاریس نگرانند که بدون مشارکت آنان در پروسه مذاکرات و با اتکا به گفتگوهای پنهانی میان مقامات ایرانی و آمریکایی، زمینه تحقق توافقی بزرگ در جامعه بین المللی مهیا شود، توافقی که در آن عملا هیچ یک از تروئیکای اروپایی نقشی قابل توجهی ایفا نخواهند کرد.