تضمین تنها یک کاغذ است و ضمانت اجرای آن تجارت و سرمایه است

به تحلیل ساسان کریمی- دانش‌آموخته دکترای فلسفه سیاسی در دانشگاه تهران

به علل متعدد نظم حاکم بر منطقه در حال تغییر است و با فرونشاندن سطح تنش‌هایی که یک سمت آنها ایران است و ذکر هر‌چه کمتر نام کشور در سرخط اخبار می‌بایست سعی کرد با تحمیل شرایط و منافع ملی کشور به بازیگران عمده این نظم جدید سهم و جایگاه مناسب را از آن خود کرد.

به گزارش نباء خبر،در روزهای گذشته موضوع هسته‌ای و مذاکرات احیای برجام به مدار اخبار و فعالیت‌های وزارت امور خارجه بازگشته است. موضوعی که حدود 18 سال است که به طور مداوم زندگی را در ایران تحت‌الشعاع خود قرار داده است. ما نیز در برهه‌های مختلف راهبردها، تکنیک‌ها و روش‌های گوناگونی را در مواجهه با این مسئله آزموده‌ایم: زمانی سازمان انرژی اتمی متولی رفع این ابهام‌ها و تعامل با بیرون مرزها بود، بعدا شورای عالی امنیت ملی و نهایتا وزارت امور خارجه. در دوره‌ای برای گرفتن زهر دشمنی‌هایی که هر روز تندتر می‌شدند و فضایی که هر روز علیه ما ساخته می‌شد تن به تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی و اجرای داوطلبانه‌ پروتکل الحاقی دادیم و بعدا با گشودن قفل‌ها مرحله‌ تازه‌ای از ماجرا را آغاز کردیم. پرونده‌ هسته‌ای ایران که با نگاهی منصفانه از یک بهانه‌جویی بدبینانه و سوءاستفاده از ابهام فراتر نبوده است، در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به شورای حکام رفت و با صدور قطع‌نامه‌هایی به شورای امنیت سازمان ملل متحد فرستاده شد و نهایتا ایران برای جرمی که مرتکب نشده بود، قطع‌نامه‌های شش‌گانه‌ای را دریافت کرد که هر‌کدام از قبلی سخت‌تر بود و نهایتا ایران تحت فصل هفتم منشور ملل متحد قرار گرفته و به ناروا تهدید علیه صلح و امنیت بین‌المللی شناخته شد و تحریم‌هایی به کشور تحمیل شد که شاخص‌های اقتصادی را به‌سختی تحت تأثیر قرار دادند و این اتفاقا همان بود که بدخواهانی مانند اسرائیل برای ایران در سر می‌پروراندند.

از سوی دیگر با تغییر دولت در ایران و حاکم‌شدن اراده‌ای نوین بر ایران و با منتقل‌شدن پرونده از شورای عالی امنیت ملی به وزارت امور خارجه و بعد از تلاش‌های فراوان 21ماهه در سطح وزیر و ملاقات‌ها و مذاکرات بی‌سابقه، برجام به دست آمد؛ برجامی که با خروج آمریکای ترامپ از آن و وضع تحریم‌ها این بار نه به صورت بین‌المللی؛ بلکه به طور یک‌جانبه و از سوی دولت ایالات متحده بسیاری از ابعاد اقتصادی و به‌خصوص مالی آن بلااثر شد و در‌عین‌حال هنوز زنده است. پس از بازگشت دموکرات‌ها به کاخ سفید از ابتدای سال جاری میلادی مذاکراتی به ریاست عباس عراقچی در وین برقرار شد که با رسیدن به نقطه‌ای امیدوارکننده ولی ناکامل به واسطه شرایط انتخاباتی در ایران بار دیگر با توقف مواجه شد. اینک با اینکه دو ملاقات در سطح معاون هماهنگ‌کننده اتحادیه اروپایی و معاون وزیر امور خارجه ایران در تهران و بروکسل انجام شده اما هنوز دولت جدید در تهران به مذاکرات موسوم به اجرای برجام باز‌نگشته و این مذاکرات از سر گرفته نشده است؛ امری که اقوال حاکی از آغاز آن تا پایان ماه نوامبر هستند.
نکته اصلی این است که مسئله‌ هسته‌ای امروز به نماد اقتدار و تصمیم‌گیری سیاسی و حاکمیت مستقل تبدیل شده وگرنه شاید محاسبه سود و زیان صرفا مادی آن برای تولید برق و فناوری‌های حاشیه سلامت و… توجیه اقتصادی چندانی نداشته باشد. این از اساس یکی از استدلال‌هایی است که کسانی را در جهان نسبت به قصد اصلی جمهوری اسلامی ایران در موضوع هسته‌ای به شک دچار می‌کند. چراکه با کنارگذاشتن وجه سیاسی و حاکمیتی استقلال در تصمیم‌گیری و عدم پذیرش زور، قبول‌کردن این هزینه برای اموری که ذکر شد آن هم از سوی یکی از بزرگ‌ترین صاحبان ذخایر انرژی در جهان از نظر ایشان (یعنی ناظرانی که وجه سیاسی را در نظر نمی‌گیرند) توجیه ندارد.
ماهیت برجام: اما واقعا برجام چیست؟ آیا آثار قابل توجهی برای ایران داشته و می‌تواند داشته باشد یا تعارفی بیشتر نیست؟ ضمانت‌های اجرائی آن چیست؟
اولا باید گفت که برجام نه معاهده است، نه قرارداد و نه بیانیه‌ای سیاسی بلکه یک سند سیاسی است که در چارچوب روابط بین‌الملل (و نه حقوق بین‌الملل) مذاکره و نگارش شده است. این به این معناست که اولا حضور و همه اقدامات طرف‌های مختلف در داخل آن متکی به اراده سیاسی آنهاست و این اتفاقا برای تمام طرف‌ها یکسان است. یعنی همان‌طور که ایالات متحده به طور یک‌جانبه از برجام خارج شد و آن را نقض کرد هر‌یک از دیگر اعضا از‌جمله ایران نیز همواره می‌توانند همین کار را انجام دهند و به نقطه‌ صفر بازگردند؛ بنابراین ضمانت اجرائی و نیز سازوکار داوری برجام در داخل خود آن پیش‌بینی شده است.
اینکه چرا چنین است هم به خواست ایران (برای ملزم‌نبودن تحت هر شرایطی) برمی‌گردد و هم به شرایط آن روز ایالات متحده که کنگره در دست جمهوری‌خواهان بوده و اطمینانی به تصویب آن در صورت معاهده‌بودن نبود. ضمن آنکه با توجه به فاصله زیادی که میان ایران و ایالات متحده وجود داشت هیچ‌یک از طرفین آمادگی امضای متنی حقوقی مانند یک معاهده بین‌المللی را که از نظر حقوق بین‌الملل برایشان الزام‌آور باشد، نداشتند و بهتر دیدند گام‌ها را برای سبک‌کردن بار اختلافات کوتاه‌تر بردارند.
در روابط بین‌الملل اجرا یا نقض توافقات از هر جنسی بیش از هر چیز معطوف به منافع است. چراکه بیش از هر چیز سیاست بر آن حاکم است. گویی که برای تعامل با کشوری مانند ایالات متحده آمریکا که عضو دائمی شورای امنیت و صاحب حق وتو است خروج از یک تعامل حقوقی نیز آن‌چنان تبعاتی نخواهد داشت.
بنابراین درمورد یک متن سیاسی که در روابط بین‌الملل تنظیم شده است، اجراشدن اهمیت دارد و نه اجرانشدن. یعنی به هنگام اجرانشدن همه چیز به پیش از مذاکره آن متن مذکور قابل بازگشت است. اما به واسطه اجرای هرچند نصفه‌و‌نیمه متن ممکن است آتش اختلافات به مرور فروکش کرده و به‌تدریج حتی از اولویت ساقط شود.
آثار: اما آثار مثبت برجام چه بود؟ با اذعان به شکننده‌بودن برجام به واسطه‌ای که ذکر شد و ذاتی متون سیاسی در روابط بین‌الملل است واقعیت این است که آثار مثبت و منفی را باید در هنگام اجرای مؤثر آن سنجید و نه در برهه‌ای که ایالات متحده به‌عنوان واضع اصلی تحریم‌های موضوع متن از آن خارج شده و ایران نیز به تلافی و ذیل بندهای 26 و 36 متن نسبت به اقدامات جبرانی دست زده که هرچند هنوز ذیل برجام است؛ اما در هر حال نشان از عدم الزام و اجرای مفاد معنادار آن دارد.
با این وصف آثار برجام را در هنگام اجرای معنادار آن (یعنی سال‌های 95 و 96) می‌توان به صورت زیر فهرست کرد:
خروج سریع جمهوری اسلامی ایران از ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد به‌عنوان تهدید علیه صلح و امنیت بین‌المللی
لغو قطع‌نامه‌های شش‌گانه شورای امنیت علیه ایران و عدم بازگشت آنها
لغو تحریم‌های اتحادیه اروپایی علیه ایران و عدم بازگشت آنها
آغاز عادی‌شدن روابط مالی، بانکی و تجاری با ایران،
آغاز زمینه‌سازی جذب سرمایه‌های خارجی
لغو تحریم‌های تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران
خروج پرونده هسته‌ای ایران از انزوای امنیتی
فروش عادی نفت از سوی ایران
انتقال وجوه حاصله از صادرات نفت و غیر آن به داخل کشور.
با نگاهی به شاخص‌های اقتصادی سال‌های اجرای معنادار و مؤثر برجام به‌سادگی می‌توان دریافت که شرایط کشور به‌سرعت رو به بهبود گذاشته بود و طبعا این در صورت ادامه می‌توانست به زمینه‌سازی توسعه ایران و دست‌کم مانع‌زدایی از سر راه آن بینجامد.
با خروج ایالات متحده از برجام در دوران ترامپ دستاوردهای اقتصادی و مالی آن تقریبا به طور کامل از میان رفت و البته دستاوردهای امنیتی و سیاسی بر جای باقی ماند: بهترین گواه برای این معنا به اجمال به وصف زیر هستند:
مواضع تقریبا تمامی کشورهای جهان در پشتیبانی سیاسی از برجام با وجود خروج ایالات متحده
ناکامی آمریکا در تشکیل کنفرانس ورشو علیه ایران
ناکامی آمریکا در تشکیل کنفرانس منامه علیه ایران
ناکامی آمریکا در تشکیل جلسه شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران و تغییر دستور کار در آخرین ساعت
ناکامی آمریکا در مجمع عمومی برای محکوم‌کردن ایران
رأی فوری دیوان بین‌المللی دادگستری علیه وضع تحریم‌های ایالات متحده درمورد ایران
ناکامی آمریکا در استفاده از مکانیسم ماشه
ناکامی ایران در انکار لغو تحریم‌های تسلیحاتی ایران در موعد مقرر.
این دستاوردها البته عمدتا به همان علت بودند که آمد. برجام متنی سیاسی در روابط بین‌الملل بود و غالب دولت‌ها با اینکه از نظر مؤلفه‌های قدرت توان مقابله با اراده ایالات متحده را نداشتند؛ اما واقعیت این بود که از نظر سیاسی دولت ترامپ را به غایت منزوی کرده بودند و تا جای ممکن علیه ایران با وی همراهی سیاسی نمی‌کردند و این از همه بیشتر درمورد اتحادیه اروپایی و کشورهای تروئیکا به‌عنوان متحدان راهبردی ایالات متحده مهم بود.
از‌این‌رو و به واسطه همین دستاوردها بود که ایران یکسره از برجام خارج نشده و هنوز هم نیم‌نگاهی به احیای آن دارد.
تضمین: اما حالا دغدغه ایران برای بازگشت به اجرای مؤثر برجام فهمیدنی است: به هر حال این ایالات متحده بوده که از برجام خارج شده و ایران را برای چند سال از بهره‌برداری از منافع آن محروم کرده است. چه تضمینی برای عدم خروج دوباره ایالات متحده وجود دارد؟ امری که در خلال مذاکرات وین نیز مورد درخواست ایران بوده و البته آمریکا از دادن آن خودداری می‌کرده است.
واقع امر این است که تصور منقحی از «تضمین» در روابط بین‌الملل وجود ندارد. حتی در حقوق بین‌الملل نیز نهایتا با محکوم‌شدن یک دولت در پرونده‌ای خاص و آن هم با تن‌دادن خود او به دادگاه امکان استنکاف محکوم از جبران وجود دارد. امری که در نادرترین حالت ممکن است برای محکومیت آن دولت به شورای امنیت ارسال شود که باز هم درمورد ایالات متحده آمریکا آن‌چنان معنادار به نظر نمی‌رسد.
بنابراین شاید بتوان گفت مهم‌ترین تضمین در روابط بین‌الملل همان است که شرایط به نحوی باشد که تخطی از تعهد برای آن کشور ارزش و منفعتی نداشته باشد. این مهم در مواردی با گسترش روابط تجاری فی‌مابین تضمین می‌شود که درمورد ایران و آمریکا چندان موضوعیت ندارد؛ اما عادی‌کردن روابط با همسایگان متمول (منظور کشورهای حاشیه خلیج فارس) خود می‌تواند از فشار بر ایالات متحده – حتی جمهوری‌خواه- و تأمین منابع قانع‌کننده مالی برای فشار بر ایران بکاهد و تمام دشمنی منطقه را تنها به رژیم صهیونیستی خلاصه کند.
دیگر آنکه با استفاده از فرصت حضور حامیان برجام یا بازگشت به آن در واشنگتن (یعنی دموکرات‌ها که برجام و اینک احیای آن را دستاورد خود می‌دانند) روابط تجاری و اقتصادی خود را با دیگر کشورهایی که به جز تحریم‌های آمریکا ممانعت دیگری بر سر راهشان نیست، افزایش داده و این بندهای استحکام برجام را بیشتر و قوی‌تر کرد: چه اروپا، چه روسیه و چین و چه دیگر کشورهای آسیایی و آمریکای جنوبی. حجم گسترده و رو به فزونی روابط تجاری – اقتصادی مهم‌ترین تضمین برای برهم‌نخوردن یک قرارداد سیاسی در فضای بین‌المللی است.
یادمان باشد که تضمین هرچه باشد باز هم یک نوشته و کاغذ است. حال سیاسی یا حقوقی که اگر بندهای واقعی مانند تجارت و سرمایه نباشند، هیچ ضمانت اجرائی و قدرت بازدارندگی نخواهد داشت و این واقعیت دنیای امروز است.
نکته آخر: دیگر آنکه باید دانست که به علل متعدد نظم حاکم بر منطقه در حال تغییر است و با فرونشاندن سطح تنش‌هایی که یک سمت آنها ایران است و ذکر هر‌چه کمتر نام کشور در سرخط اخبار می‌بایست سعی کرد با تحمیل شرایط و منافع ملی کشور به بازیگران عمده این نظم جدید سهم و جایگاه مناسب را از آن خود کرد. ایران باید به جای اینکه از سوی دیگران به‌عنوان یکی از چالش‌های منطقه معرفی شود، بازیگر قدرتمند اصلی و شکل‌دهنده نظم جدید و بخش مهمی از راه‌حل شناخته شود؛ البته مجددا تأکید می‌شود با به رسمیت شناخته‌شدن حدود و منافع ایران و نیز تعاملات نقد به نقد و عدم تعویق در دریافت سهم در هر موضوعی.


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید